
معرفی رمان + رمان تو دلیل من برای بودنی❤️

سلام میخوام همینجا رمانم رو معرفی کنم و پارت اولش رو بدم .
معرفی رمان: دو شخصیت اصلی : کارا دختری مهربون ، باهوش ، ترکیب برونگرا و درونگرا ، با موهای قهوه ای. _ دنی پسری مهربون ، باهوش کمی درونگرا _دایانا ، خواهر کوچیکتر کارا ، دختری زرنگ ، مهربون ، برونگرا ، و به معنای واقعی شاد و شنگول ._ جک ، برادر کوچیکتر دنی ، برونگرا ، کمی ترسو ، مهربون ، لاغر مردنی.و موضوع رو بهتون نمیگم 😅
از زبون کارا : صبح از خواب بیدار شدم چنان شلخته بودم که اصلا نگو ، چون تازه بیدار شده بودم ، اصلا نمیدونستم تو کدوم سیاره ای هستم . داشتم میرفتم سمت راهرو که با همچین صحنه ای مواجه شدم ..... دایانا و جک و دنی همه باهم توی خونم بودن و دایانا یه کیک دستش بود و تا منو دیدن داد و هوار راه انداختن و شعر تولد برام خوندن : تولد ، تولد ، تولدت مبارک! ، تولد، تولد تولدت مبارک! بیا شمع ها رو فوت کن ، تا صد سال زنده باشی !
اصلا نفهمیدم چی شده و مغزم داشت این اتفاق رو توی خودش لود میکرد که یهویی یادم افتاد امروز تولدمه ! ولی صبر کن ببینم ، دنی و جک از کجا کلید خونه ی من و دایانا رو داشتن ؟ حتما دایانا دعوتشون کرده ! ولی اشکال نداره ، سورپرایز بوده دیگه . ذهنم: دختر مثلا تولدته ها ، برو به خودت برس ! این چه سر و وضعیه !
خب بچه ها بای دیگه حوصله ام نمیاد بنویسم 😅