
do not leave me alone

سلام خوشگلا
همینطور که میبینید اسم رمان
do not leave me alone یا تنهام نذار هست
رمان میراکلسیه و شخصیتا بنظرم نیاز به معرفی نداره اگه معرفی خواستید میزارم
برای رمان بزن ادامه
فقط بگم ژانر رمان عاشقانه تخیلی(خیلی کم) و غمگین هست
کاور خوبه؟
مرینت
آفتاب نمایان میشود...
صبحی دیگر..
روزی دیگر..
فصلی دیگر....
بالاخره میتونم در تنهایی خودم باشم بعد از این همه تشویق و تمجید
فقط صبح ها کمی وقت خالی برای خودم دارم اون هم دور از چشم پدر یا همون پادشاه ...
اه حالم از این اسامی بهم میخوره ملکه شاهدخت پادشاه...
با همون لباس خوابم شروع به پریدن روی تخت نرم و پنبه ایم میکنم
میخندم خوشحالم عجیبه نه!
میدونم خوشحال بودن عجیب نیست اما من شاهدخت نباید بخندم اَه...
همینطور که در تنهایی خودم به سر میبردم پدرم وارد میشود سرجایم خشکم میزند
خدمتکار ها با استرس به من نگاه میکنند آب دهنم رو قورت میدهم و منتظر داد پدر هستم
پادشاه:با آرامش) خدمتکار ها سریع دخترم رو برای مراسم خاستگاری آماده کنید
خدمتکار: بله ارباب گابریل
ذهنم کلا خالی شد تنها کلمه ی در ذهنم که مثل پتک توی سرم میخورد خاستگاری بود...
انتظار این رو نداشتم قرار نبود اینجوری بشه
۱ ساعت بعد
خودن رو توی آینه نگاه میکنم اشک ها مثل قطرات شبنم روی صورتم میغلتند و به زمین هجوم می آورند
تنها راه من فرار است
امیدوارم دوست داشته باشید
از اینجای داستان نتیجه گیری نکنید داستان تازه شروع شده
بنظرتون مثل قبلا ازتون سوال بپرسم؟
بنظرتون داستان حالت عامیانه داشته باشه؟
بای