کلاس دردسر ساز ها پارت5

سایه ماه سایه ماه سایه ماه · 1402/06/12 11:24 · خواندن 2 دقیقه

برید ادامه. دستمال کاغذی هم فراموش نشه:cry::sob:  

(توی کتاب خونه)

*آلیا به سرعت به سمت یکی از کامپیوتر های داخل کتاب خونه میره*

میدونستم! آلیا هیچوقت برای درس خوندن پاش رو داخل کتاب خونه نمیذاره!

من*به صفحه ی کامپیوتر نگاه میکنم*: داری چیکار میکنی؟

آلیا: دارم از طریق ناشناس به بچه های کلاس مون یاد آوری میکنم که امتحان داریم.

این زن هرگز آدم نمیشه. مطمئنم.

پیاما: لوکا[کی امتحان داریم؟]

الیزابت[از کدوم درسا امتحان میاد؟]

نینو[مگه اصلا امتحان داریم؟]

لونا[آلیا چرا چرت و پرت میگی؟ مدرسه که دوشنبه ها باز نیست!]

آدرین[مدرسه دوشنبه ها باز هستن. الکی شایعه نساز]

لونا[*استیکر وحشت زده*]

کاگامی[مرینت کجاست؟ هنوز آنلاین نشده]

آلیا[دوستان مرینت الان کنار منه]

کیم[میگما بیایید یه کافه ای کتاب خونه ای یه جایی گیز بیاریم توش دسته جمعی درس بخونیم.]

آدرین[خونه من خوبه؟]

نینو[بابات اجازه میده؟]

لوکا[یه وقت دردسر نشه برا مون. اصلا بیایید روی کشتی ما. دردسرش کمتره.]

جولیکا[لوکا]

لوکا[چیزی شده؟]

جولیکا[بیا پی وی]

آلیا*بعد از چند دقیقه*[ببینم لوکا هنوز زنده ای؟]

لوکا[دوستان کشتی منتفیه]

نینو[پس خونه آدرین قطعیه؟]

آلیا[ببینم آدرین بابات اجازه میده ؟]

آدرین[کی گفته بابام قراره بفهمه اینکار رو میخواییم انجام بدیم؟*شکلک شیطانی*]

گابریل[بابات]

همه[*شکلک های وحشت زده و فرار از چت*]

آدرین[فک کنم به چوخ رفتم(نویسنده: فکر نکن. چون واقعا رفتی)]

*آلیا در کامپیوتر را می بندد*

آلیا*قطره اشک قلابی ای از گونه اش میریزه*: شرمنده مرینت فک کنم کراشت ب**ا رفت.

*مرینت بنده خدا همون جا غش میکنه*

 

 

 

 

 

 

 

انتظار پارت غمگین داشتی؟ متاسفم ولی این داستان یه داستان طنز و عاشقونه است.(البته هنوز به قسمت عاشقانه داستان نرسیدیم)

 

 

 

کامنت و لایک فراموش نشه. بای تا پست بعدی.