روزی که عشق به دنیا آمد ❤️ و مرد 🖤 p8

Hantr ✨ Hantr ✨ Hantr ✨ · 1402/06/10 13:14 · خواندن 2 دقیقه

من دوباره اومدم برو ادامه مطلب 👇🏻👇🏻 این پارت آدرین ..........👻👻

سلام 👋🏻😁😜

 

بریم برای رمان ✍🏻😉


مرینت # 

صبح شد بیدار شدم 🥱🥱 

رفتم صبحونه درست کردم رفتم سمت آدرین 

م : هی تنبل بیدار شو 

آ : باشه 5دیقه دیگه میام 

صبر کردم  نیم ساعت گذشت ولی هنوز بیدار نشد 

رفتم داخل اتاق دیدم هنوز خوابه 😳😑

یه پالش برداشتم پرت کردم سمتش از تخت افتاد پایین😰

م : آدرین ... آ ... آ... آدرین شوخی نکن 

.

.

.

.

.

.

.

.

رفتم روی تخت که یهو ادرین اومد بالا و بالشت رو پرت کرد سمتم 

م : باشه خودت شروع کردی 😡

و شروع کردیم به جنگ بالشتی خیلی خوش می گذشت 

بعد رفتیم صبحونه خوردیم

صدای زنگ اومد 

م : من میرم 😊 

آ : باشه ⭐💫 

رفتم  پشت چی بود نامه ها رو گرفتم 3تا مال من بود و 2 تا مال آدرین یکی از نامه هام عجیب بود برداشتمش نوشته بود سیاه پوش 😰😰😰😱 

 

سریع نامه رو دادم به ادرین 

م : این از طرف سیاه پوشه  

آ : چییییییییییییی 😧😧😧   (آروم بابا چته )

بازش کرد 

🗯️: من شما رو به مبارزه دعوت میکنم یه مسابقه همراه با شرت بندی توی منطقه ی ممنوعه‌ ی  4 A  زمان مسابقه 2هفته بعد ساعت 1 شب 🌃  اونجا می‌بینمتون بازنده ها 😈😈😈😈راستی مسابقه با پاور هاید انجام می شد 

م : خوب پاور هاید خوبه کارمون رو آسون میکنه

( در مورد پاور هاید توی پارت ده توضیح میدم ) 

آ : بدیش اینه کی رو نامه عصر انگشتش نیست 😮‍💨

م : راستی برات نامه اومده 

بعد اون دوتا نامه رو بهش دادم چند دقیقه بعد آدرین با گریه و زاری اومد 😧 

م : چی شده ؟

آ : کاگامی..... کاگامی مرد 🖤😭😭 

م : متاسفم 😢 یعنی لوکا هم 

آ : آره لوکا ممکنه بمیره 😢 

3 روز بعد 

آدرین # 

الان داریم سخت تمرین میکنیم ولی هر روز که میگذره 

 لبای مرینت عاشق ترم می‌کنه 👄 اونا خیلی خیلی وسوسم میکنن  اما ....... 


خوب این پار تموم شد

بنظرتون منحرف بزارم ؟ 🤨 

1 _ بزار 

2 _ نزار 

اما برای پارت ده خیلی خلیلی منتظر باشید 

برای پارت بعد ۲۵ لایک و 20کامنت 

(راستی اگه قسمتی از رومان رو نخوندی تو چستجو بزن (روزی که )بقیه شو ننویس  خودش تمام پارت ها رو میاره)

 

بای 💋❣️🫰🏻