دنیای پیچیده عشق ❤️

𝐛𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥🪐✨ 𝐛𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥🪐✨ 𝐛𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥🪐✨ · 1402/06/10 12:58 · خواندن 2 دقیقه

دنیای پیچیده عشق ❤️

«پارت سی و پنجم»

بابا سوراخم کردید ، هی پارت بده پارت بده ، اگر دیگه سوراخ کردنی در کار نیست بفرمایید 👇🏻

وقتی قهوره رو خورد ، دید که داره حالش بد و به سمت سرویس بهداشتی رفت .
بعد چند دقیقه که رو به راه شد ، جلوی آینه وایساد ، رژش را تمدید کرد و به سمت میز رفت (یه سوال کدوم خری بود می‌گفت من آرایش نمیکنم ، نه فقط می‌خوام بدونم کی گفته بود)
روی صندلی نشست ، آه بلندی کشید که خانم بورژوا گفت : روبه راهی مری......یعنی اسکارلت ؟ (یعنی مرینت خودش رو لو نده ، بقیه روش میدن)
اسکارلت «مرینت» سری تکون داد که آدرین با چهره ای معلوم بود نگران بود گفت : یکدفعه چی شد اسکارلت ؟ (نگفتم رفته دو نخش)
مرینت لبخند ملیحی زد و گفت : من به مزه های تلخ حساسیت دارم ، این قهوه هم تلخ بود و من حواسم نبود ، باید بیشتر حواسم رو جمع کنم .
آدرین با نگاهی متعجب به اسکارلت نگاه کرد و گفت : درصد کمی از افراد این حساسیت رو دارم ، تو جزو تو درصد کمی .
اسکارلت سری تکان داد و به شبشون ادامه دادند .
``````````````````````````````````````````````````````````````````
آدرین : 
وقتی اسکارلت دلیل اینکه حالش بد شد و گفت ، خیلی تعجب کردم مرینتم مثل اون بود ، البته افراد نادری هستند که این حساسیت دارن ، شاید مرینت و اسکارلت از همون فراد نادرن.
اما چرا خانم بورژوا اول به اسکارلت گفت مری......اما بعد حرفش رو قطع کرد ؟ 
خب شاید اسکارلت اسم دومی داره (اسکار احمق ترین مرد جهان به آدرین اگرست می‌رسد)
اما به من چه ، زندگی اون به من چه ربطی داره .
``````````````````````````````````````````````````````````````````
وقتی مراسم تموم شد ، آدرین و مرینت داشتن به خانه میرفتن ، وسط های راه آدرین سنگینی رو روی شونه اش حس کرد ، وقتی سرش برگردوند دید اسکارلت «مرینت» روی شونه اش خوابش برده .
وقتی دم خونه اسکارلت رسیدند آدرین نمی خواست که اسکارلت «مرینت» رو بیدار کند .
برای همین دست توی کیف اسکارلت میکند و کلید خونه رو از کیفش در میآورد ، اسکارلت «مرینت» را بغل میکند و به سمت خونه میرود اتاق اسکارلت رو پیدا می‌کند ، اسکارلت رو روی تخت می‌خوابوند ، پتو رو روی اسکارلت «مرینت» میکشد .
وقتی داشت می‌رفت ، پاش به بند کیف اسکارلت گیر می‌کند و تمام وسایلش میریزد ، می‌شیند تا وسایل ریخته شده را توی کیف بزارد ، که یهو چشمش به عکسی می‌افتد ، عکس خودش و مرینت .
آدرین های متعجب با خود فکر میکند : عکس من و مرینت پیش اسکارلت چیکار می‌کنه ؟ 
چرا باید عکس من و مرینت رو توی کیفش بزاره؟
با تکان خوردن اسکارلت روی تخت از افکاراتش بیرون میاید ، عکس رو توی کیف اسکارلت میزارد تا اسکارلت شک نکنه .
از خونه اسکارلت بیرون می‌رود سوار ماشین میرود و به یاد.......

اینم از این پارت ، امیدوارم لذت برده باشید 😇
لایک و کامنت یادتون نره 😉❤️