عشق یا انتقام p6

Scarlett Scarlett Scarlett · 1402/06/10 11:36 · خواندن 3 دقیقه

هلو دوباره به شما چطورین؟ اومدم با یه پارت دیگه اگه میخواین پارتای قبل رو بخونین روی برچسب عشق یا انتقام کلیک کنید❤برو ادامه👇🏻

 

از زبان مرینت 

شب شد و رفتم یکم روی تختم دراز بکشم با خودم گفتم

مرینت: میگه حتی یادمم نمیوفته و فراموشم کرده اعصاب خرد کن

(منظورش ادرینه) 

مرینت: این منم که فراموشت کردم

روز بعد🌄

مرینت تو رستورانی که کار میکنه

مرینت: ما برای چی هر روز این صندلی ها رو جمع میکنیم و میذاریم؟ خیلی مسخرست

سراشپز: اها مرینت

مرینت: بله اقای سراشپز

سراشپز: بعد چیدن صندلی ها دوباره کف رو پاک کن 

مرینت: چی؟؟ 

سراشپز: مشکلی هست؟ 

مرینت: نه اقا😅

سراشپز: خوبه

مرینت: نچسب😤

از زبان ادرین

رفتم ببینم تو پنجره رستورانی که مرینت کار میکنه چه خبره دیدم داشت صندلی ها رو میگذاشت گفتم به ماشین منو برسونه چون دیگه حوصله نداشتم ببینمش

مرینت: الیا این سراشپز رسما گیر داده به من حالام گیر داده میگه برای دومین بار کف رو پاک کن 

الیا: دختر به نظرم برو خدارو شکر کن که بیرونت نکرده ببین برات لیموناد تازه درست کردم خسته گیت در بیاد بعدش برو و زمین رو بکش

مرینت: خیلی خوشمزست دستت درد نکنه ادرین زنگ میزنه

الیا: چی؟ 

مرینت: الیا ادرین زنگ میزنه! 

الیا: خب چیکارش کنم؟ چرا به من میدی؟ بگیرش

مرینت: نمیتونم جواب بدم تو جواب بده

الیا: مسخره بازی درنیار دختر

مرینت: تو مسخره بازی درنیار دختر من حرف نمیزنم تو حرف بزن

الیا: الان قطع میکنه

مرینت: من جواب نمیدم تو جواب بده

الیا: دیوونه ام نکن الان قطع میکنه

مرینت: باشه اروم باش جواب میدم ولی فوری جواب نمیدم که انگار منتظر تماسش بودم 

مرینت: الو؟ بله؟ 

ادرین: سلام مرینت ادرینم

مرینت: عه ادرین؟ تویی؟ نه شمارتو ندارم تعجب کردم زنگ زدی چیشده؟ اتفاقی افتاده؟ 

ادرین: امروز میخوام ببینمت

مرینت: اهان😅

الیا با خوشحالی:چی گفت دختر؟ 😃

 مرینت: راستش منم سرکارمم سرم شلوغه کار دارم خیلی کار دارم موضوع چیه؟ 

ادرین: ساعت3 تو شرکت منتظرتم برات لوکیشن میفرستم اونجا موضوع رو میفهمی

(شاید خیلیا متوجه شده باشن که میخواد استخدامش کنه😃) 

الیا با خوشحالی: چی گفت😃

مرینت: گفت میخواد ببینتم

الیا با خوشحالی: واییییییی معلومه که میخواددددد

مرینت: اره خب دیروز منو دید تحت تاثیر قرار گرفت طفلک ای جانم به این سادگیا که نمیشه مرینت رو فراموش کرد فراموش کردن من به این راحتیا نیست😀

الیا: وای خیلی رمانتیکه😃

مرینت: چه رمانتیکی؟ حتما میخواد بخاطر بی ادبی دیروزش معذرت خواهی کنه 

الیا: حتما همینطوره گفت کی بیا؟ 

مرینت: گفت ساعت 3 شرکت میبینمت 

الیا: ساعت 3؟ کار امروزمون که تا ساعت6 تموم میشه 

مرینت: اره بعد از اون اتفاق دیروز سراشپز عمرا بهم مرخصی ساعتی بده  ببینم اجازه میده یا نه؟ یالا بجنبید گارسونا بجنبید 

سراشپز: مرینت چیکار کردی؟ همه جارو مرتب کردی؟ 

مرینت: اقای سراشپز وقتی داشتم کارمو میکردم یهویی... 

(عطسه کرد) 

سراشپز: چیکار میکنی دختر؟ کل میکروب هارو پخش کردی رو صورتم دهنتو ببند خب

مرینت: ببخشید اقا 

(دوباره عطسه کرد) 

سراشپز: تو یه لحظه میری بیرون؟ این چه حالیه؟ یکم پیش هیچیت نبود

مرینت: نه اقا هیچیم نیست برای خودم یه معجون لیمو و عسل و فلفل سیاه درست کنم خوب میشم اگه برم خونه و استراحت کنم خوب میشم الیا گفت کارای تورو انجام میدم ولی... نه کار مهمه

سراشپز:نه یه لحظه تو برو خونه سوپ داغت رو بخور بعد بیا

مرینت: نمیشه اقا کار مهمه

سراشپز: کاری رو که میگم بکن یالا

مرینت: اقا سراشپز من... 

سراشپز: همون کاری رو که میگم بکن

مرینت: باشه.... 

الیا: مرینت همون کاری رو که بهت گفتم کردی؟ 

مرینت: اره ادای اینکه مریض شدم رو دراوردم

الیا: عالیه پس برو خونه

مرینت: باشه

پایان پارت 6

خب چطور بود؟ برای پارت بعد 200 بازدید

گودبای👋🏻👋🏻