
زندگی ترسناکه؟؟

خب بچه ها سلام سلام من اومدم و گفتم کاورم خیلی زشته پس نشستم و یک کاور دیه واسش درست کردم و راستی تو کامنت ها نظرتو درمورد کاور جدید بگو.بدو ادامه مطلبببب.
و در ضمن این پست تقدیم به خانوم ایلیششششش
مری:
بعد از اینکه عکسو از دینا گرفتم رفتم سمت رادمان.....اوه خدای من..اون الان داره چی میگه.محکم دوییدم به سمتش اشکام جاری شدن.جوری که فکرش رو نمیکنید.رسیذم بهش و با گریه تمام گفتم:تا گفتی دوستم داری رادمان.چرا چرا این همه حرف های که به من زدی گفتی دوسم داری مگه نگفتی مگه نگفتی.چرا پشت تلفن گفتی منو بازی دادی واقعا بازی دادی.دیگه فایده نداره به هرکس اعتماد کردم بهم خیانت کرد.
بدون این که اجازه بدم حرف بزنه به سمت اتاق مشترکم با دینا رفتم اشکام رو پاک کردم و رفتم پیش رییس و بهش گفتم:میشه من یک دور بزنم بیرون؟؟؟-البته لباید بهت ردیاب وصل کنیم.تا فکر فرار به سرت نزنه مری.باشه؟_ باشه حتما.
بعد از اینکه اجازه داد برم بیرون هندزفری که دینا برای اینکه تازه اومده بودم تو گروه رو تو گوشم کردم و گوشی و به دینا گفتم_ میشه گوشیتو بردارم و برم بیرون_ باشه .لی تو جاهای خصوصیش نرو._ باشه.
هندزفری رو به گوشی وصل کردم،تو لیست آهنگ ها رفتم و کلی آهنگ سبک پاپ بالا آورد بینشون گشتم و یکی از آروم ترین و غمگین ترین آهنگ هارو انتخاب کردم.
و با آهنگ زمزمه کردم:
شب است.
تاریک و سرد.
همهی مغازه ها،همهی خیابان ها باز.
مردم لبخند رو دوباره رو لبشون آوردن.
اما من تنها،موندم تو این دنیا.
زندگی،واسم معنای نداره.
به سمت دختر بچه ای که گریه میکند میروم.
لبخند میزنم.و بهش یه شکلات کوچک میدم.میخندد و از من تشکر میکند.
من میخندم اما خنده ای مصنوعی خنده ای که واقعیت ندارد.
مری:
که یهو یکی از پشت سر دستش رو رو شونم میزاره و همراهیم میکنه به سمت جلو.اون با آهنگ میخونه.به هندزفری نگاه کردم بندش کنده شده بود...........
کم بود اره خیلی کم بود ولی خب امید وارم خوشتون اومده باشع 🥺 تا پارت بعدی بایییی