پرواز با بال خیال f2 p4

ファティ👑 ファティ👑 ファティ👑 · 1402/06/09 13:14 · خواندن 3 دقیقه

سلام من برگشتم با پارتی جدید 

میدونم کاور خیلی عوض میکنم بار سومه ولی خب قدیمی شده بود برام

بچه ها این پارت یکی از مهم ترین پارت های این رمانه این رو نخونید هیچی نمیفهمید قراره آدرین رو بکشید و از خماری در بیاید

برو ادامه.....

 

 

 

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

آدرین:

صبح پاشدم ساعت 9 بود رفتم تلویزیون رو روشن کردم دیدم نوشته دو روز دیگه مدارس باز میشه ترسیدم چون تو مدرسه ها سختم بود که با هردوتاشون باشم .

باید انتخاب میکردم ( مرینت رو انتخاب کن آشغ*ال)

 

 

 

 

 

 

 

 

.  یکم دیگه برو

 

 

 

 

 

.Go

 

 

 

 

 

 

انتخاب من

 

 

 

 

رزیتا بود ( آدرین بوققققققققققق سانسووووووور)

من باید به مرینت میگفتم که دیگه نمیخوامش.

 

بیدار شد رفتیم صبحونه بخوریم ( من که دارم مینویسم دستم داره میلرزه ، با اینکه میدونم چی میشه )

بعد باهم نشستیم به حرف زدن

آ: مرینت باید یه چیزی بهت بگم

م: بگو

آ:من میخوام طلاقت بدم

م:(میزنه زیر خنده) ههههههه شوخی باحالی بود ولی دیگه نگو باشه

آ:شوخی چی من واقعا میخوام طلاقت بدم من نمیخوامت

فلش بک به سه روز پیش:

مرینت:

یه مدتی بود دلم درد میکرد رفتم دکتر دکتر بهم گفت حامله ای خیلی خوشحال شدم گفتم سه روز دیگه به آدرین میگم تست رو برداشتم و رفتم خونه

( الان هم مرینت میخواست تست رو نشون بده ولی.....)

پایان فلش بک:

( مرینت اینجا دستش رو میذاره رو شیکمش)

م:ولی گفتی دوسم داری

آ: به نظرت اینقدر احمقم؟؟

م: فک کردم دوسم داری

آ: تو فکر نکن چون هیچکس عاشق تو نمیشه

م: ولی این عادلانه نیس

آ:کجای زندگی عادلانس ها؟؟

م: ولی آدرین ما باهم بودیم ما باهمیم چقدر برنامخ ریختیم یادته سه تا بچه و یه همستر و

آ: خودت میگی بودیم اینا مال گذشتس

م:ولی آدرین

آ:خداحافظ مرینت

از زبان نویسنده:

آدرین که رفت مرینت افتاد رو زمین تست رو آورد جلوی چشمش بغلش کرد و زد زیر گریه ( خواننده های عزیز حالا وقتشه آدرین رو به هفت روش سامورایی تیکه تیکه کنید)

چند روز مونده بود به مدرسه ها که مرینت 2 هفته از مدرسه رو نمیره توی این دو هفته جریان رو واسه آلیا میگه و آلیا هم واسه بقیه آدرین هم که کلا از مدرسه اومده بود بیرون مرینت بعد دو هفته رفت مدرسه ولی قرص اعصاب میخورد و افسوردگی 

یه روز رز از مرینت پرسید که مرینت چرا دیگه نمیخندی

م: چون خندم رو از دست دادم

بچه ها هم بهش هیچی نگفتن تو تمام این یکماه مرینت همه نشونه های آدرین رو پاک کرد که دیگه چشمش به اون نخوره بعد یک ماه آدرین رفت خواستگاری رزیتا و یادتونه تو یکی از پارت ها آدرین یه خوابی دید خب الان وقت تعبیرشه....

آدرین:

رفتم خواستگاری رزیتا و رفت دستشویی که رفتم دم دستشویی صداش کنم داشت میگفت همه چیز تحت کنترله قربان 

نویسنده:

وقتشه از خماری درتون بیارم و نقشه رزیتا رو بگم 

 

 

 

 

 

 

 

نقشش اینکه مرینت رو از زندگی آدرین بندازه بیرون و با آدرین ازدواج کنه و همه اموالش رو بالا بکشه

 

 

نقشش اینه 

 

خب تو این پارت هم حرص خوردیم هم از خماری در اومدیم 

تا پارت بعد 

بدرود