دوست یا دشمن فصل ۲ قسمت۴
سلام برو ادامه
از زبان مرینت
بهش گفتم: دوست من آدرین قدرتش ماه بود. اون همه ی قدرتش رو داد تا من راحت زندگی کنم.
بعدش کل ماجرا رو تعریف کردم و بهش گفتم: تو الان تنها کسی هستی که می تونی آدرین رو نجات بدی.
ازم پرسید چطور می تونم و منم جواب دادم تو می تونی یکم از قدرتت رو به آدرین بدی تا اون دوباره به هوش بیاد چون اون نمرده.
لوکا هم بهم گفت: باشه. حتما. هر کاری از دستم بربیاد انجام می دم.
تو راه که خواستیم به خونه ی آدرین بریم با خودم گفتم: من تو بچگی یه برادر داشتم که رو دستش یه علامت کره ی زمین داشت و وقتی ۶ سالش بود گم شد. یعنی لوکا اون برادرم بود؟
ازش پرسیدم تو تو بچگی یه خواهر داشتی و گم شده بودی؟
اون جواب داد نه از اون زمان چیزی یادم نمیاد.
رفتیم خونه ی آدرین که تو کتابا دنبال روش کمک کردن به آدرین و انتقال نیرو بگردیم که یهو چشمم خورد به .....
اگه می خواید بدونید چی شد منتظر پارت بعدی باشین