new world 🌍p58

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 15:53 1402/06/07

قسم می خورم لایک کنم و کامنت بزارم

 

 

تام قرمز شد و داد زد : تو دوباره با دخترم رابطه داشتی منحرف

آدرین که نمی دونست چی بگه گفت : بابا تام آروم باشین اینجا بیمارستانه 

تام با داد گفت : بزار همه بفهمن تو دوباره چیکار کردی 

آدرین : خودتون مگه با مامان سابین رابطه نداشتین؟ 

تام : نه ( خدا شفا بده ) 

آدرین : یعنی مرینتو از لای آشغالا پیدا کردین؟ 

تام سرخ شد چون سوتیه بدی جلو آدرین داده بود : اصلا به تو چه من دوست داشتم با زنم رابطه داشته باشم 

آدرین : اگه اینجوریه منم دوست دارم با زنم رابطه داشته باشم 

تام اعصبانی شد : تو الان چی گفتی؟ 

آدرین : ام خب بهتره برم، آدرین می بینه که تام داره میاد سمتش برای همین فرار می کنه و تام دنبالش میره 

تام : صبر کن کجا فرار می کنی 

آدرین : تروخدا ولم کن بابا تام تازه بچه سومم می خواد بیاد

تام: نه تو باید ادب بشی 

آدرین دیگه داشت نفس کم میاورد ولی تام ول کن نبود و هنوز دنباله آدرین بود 

آدرین همونطور که نفس نفس می زد گفت : تروخدا.. بسه.. آخ.. ببخشید

اصلا من برم پیشه مرینت 

تام هم دیگه نفسی برای دوییدن نداشت برای همین گفت : آخ.. بعدا میام سراغت آخ 

______________________________________________

آدرین میره پیشه مرینت و می بینه که مرینت بهوش اومده بهش لبخند می زنه و میره پیشش دستای مرینت رو می گیره و لباشو می زاره رو لبای مرینت که یهو آدرین متوجه میشه که در باز شده اهمیت نمیده و به بوسیدن لبای مرینت ادامه میده وقتی از مرینت جدا میشه می خواد بهش بگه بهتری که یهو تام رو می بینه که قرمز شده آدرین می فهمه که فاتحش خوندس

تام : تو داشتی الان چیکار می کردی؟ 

آدرین با پرویی جواب میده : داشتم با مرینت لب می گرفتم و لباش خیلی خوش مزه بود 

مرینت می بینه که 

 باباش قرمز شده و الانه که یه بلایی سره آدرین بیاره برای همین دسته آدرین رو می کشه و لباشو می زاره رو لبای آدرین ، زبونشو می کنه تو دهنه آدرین، مرینت می خواست به باباش نشون بده که با بوسه های آدرین مشکلی نداره و حتی بعضی وقتا مرینت لبای آدرین رو می بوسه 

آدرین که از خدا خواسته بود مرینت رو همراهی می کنه و اونم کارای مرینت رو می کنه 

تام با تعجب و خشم به مرینت و آدرین نگاه می کرد تام انتظار نداشت که اونا به غیر از لب زبونه همو بخورن، مرینت بعد از پنج دقیقه لباشو از رو لبای آدرین بر می داره و به باباش میگه : بابا، من با بوسه های آدرین مشکلی ندارم و شما هم نباید اعصبانی بشی فکر کنم دیگه خودم بتونم برای خودم تصمیم بگیرم 

تام نفسش رو آروم بیرون میده و میگه : باشه ولی اگه آدرین اذیتت کرد...

حرفه تام بخاطر حرفه مرینت قطع میشه مرینت به تام میگه : آدرین هیچ وقت اذیتم نمی کنه 

تام بهشون لبخند می زنه و بعد از اتاق میره بیرون 

آدرین : لازم نبود بخاطره بابات اونجوری بگی

مرینت : ولی من دروغ نگفتم واقعا باهاش مشکل ندارم چرا باید با بوسه های تو مشکل داشته باشم 

آدرین : ولی من همیشه فکر می کردم دوست نداری 

مرینت به آدرین می خنده و بوسه ریزی رو لبای آدرین می زنه و بهش میگه : دوست دارم آدرین بیشتر از هر چیزی عاشقتم 

آدرین : تو بهترین شخص تو زندگیه منی مرینت 

عاشقتم! 

تموم شد 🙂

و هنوز ادامه داره بعضیا تو کامنتا فکر کردین تموم شد نه هنوز ادامه داره