قمارعشق p15
.😉
آدرین
نگفتی چرا اومدی فلیکس فکر کردم تا چند روز دیگه توی مارسی هستین..
فلیکس ادامه داد
خوب این خانم ما از دست ما عصبی بود چون..
که یهو گاگامی دهن فلیکس رو میگیره و میگه:
دلم می خواست عروس تازه خانواده مون رو ببینم برای همین میخواستم بدونم که چطور یه دختر تونست دل آدم ین ببره
مرینت : مگه قبل من با کسی نبود
گاگامی : چرا با یه نفر بود...
که آدرین یه اخم کرد که گاگامی ساکت شد
مرینت : آدرین دوست دارم بدونم خوب بزار بگه
آدرین : نه به تو ربطی ندارد
پاشود و رفت
مرینت : باشه
گاگامی : ببخشید مقصر منم
مرینت : نه من زیاد فضولی کردم
خاله که تا حالا داشت به حرف های بچه ها گوش می داد وقتی که آدرین ناراحت شد دنبال سر آدرین رفت
گاگامی : میگم مرینت او ببخشید اشکال ندارد تورو مرینت
مرینت : نه اشکال ندارد میتونی راحت باشی
گاگامی : میشه باهم برم خرید
مرینت:
با فلیکس و گاگامی خاله آشنا شدم آدمای خوبی بودن بهتر از آدرین بودن
خوب بسه دیگه ببخشید کم بود درک کنی من حالم خوب نبود
ولی فردا خیلی باحال میشه
اگه لایک و کامنت بزارید