پرواز با بال خیالf2 p3

发讨厌🌹 · 15:59 1402/06/05

سلام بعد هزاران سال اومدم با یه پارت ولی پارتش فک نکنم طولانی بشه....

__________________________________________

هفته بعد ،بعد از آمدن مرینت و آدرین:

آدرین:

اومدم دم در خونه که با مرینت هم زمان رسیدیم و بخاطر این یک هفته خیلی خیلی عذاب وجدان داشتم( بچمون میخواد عذاب وجدان نداشته باشه ) بعد رفتیم تو خونه مرینت برام یه دست لباس خوشگل سوغاتی آورده بود منم برای رزیتا چیزی گرفته بودم ولی نمیشد به مرینت چیزی ندم چون هیچی براش نگرفته بودم یه کلاه خوشگل که اسمش رو با طلا روش نوشته بودن گرفته بودم اسمش رو کندم و دادم به مرینت خوشحال شد ولی من نه چون خیلی حالم بد بود بخاطر اینکه از این حال در بیام گفتم آماده بشه بریم شهر بازی رفتیم و این ها رو سوار شدیم

 

ترن هوایی

 

چرخ و فلک

 

( چیز دیگه ای به زنم نمیرسه)

 

 

 

 

بعد کلی بازی اومدیم تو راه رفتیم رستوران خرچنگ دریایی پخته شده سفارش دادم و خوردیم ساعت 10 اومدیم خونه و نشستیم پا تلوزیون دیدن فیلم راجب یه زنه بود که خیلی شوهرش رو دوس داشت ولی شوهره به زنه خیا*نت کرده چقدر شبیه داستان مائه بعد مرینت گفت که آدرین تو هیچوقت به من خیانت نمیکنه درسته؟؟؟ منم با دلی ناراحت و غمگین گفتم معلومه که نه عشقم بعد سرش رو گذاشت رو شونم و خوابید احساس بدی داشتم داشتم به کارم فکر میکردم که خوابم برد ( چه عجب )

 

 

.

 

.

 

ببخشید کم بود ولی با عذاب وجدان اوردم پارت رو بای