✉️ envelope ✉️ پارت 14

bahar:) bahar:) bahar:) · 1402/06/05 12:39 · خواندن 3 دقیقه

سلام. خوبین؟

فعال شدما 😂 مبارک ادرینتی ها باشهه دیگه

 

 

فیلیکس دست به کمر ایستاد و به مرینت و آدرین نگاه کرد. گفت : میدونم دلتون برای هم تنگ شده، ولی میشه این چندش بازیا رو تموم کنید؟! ایشش. نمی بینید یه جنازه رو دستمون افتاده ؟ :/

آدرین گفت : اخخخخ به کل یادم رفت شرمنده......... مرینت با تعجب گفت : عهههه .. مگه فرانک مرد !؟ اهان راست میگی.! مرد.

فیلیکس زد پس کله مرینت و ادرین و گفت : خاک تو سر جفتتون. نمیتونیم  که اینو بذاریم همین جا ! مرینت گفت : خو بریم قبرستون خاکش کنیم. ! گفتم : تو چرا نرفتی تیزهوشان اصن :/ من اینو میارم دم قبرستون شما برین یه جا خاک رو بکنین تا من بیارمش. دوتایی گفتن : چشممممم ! بعد دویدن رفتن . من بدبخت هم این جنازه رو هی با خودم کشیدم تا قبرستون . رسیدم دیدم مرینت خوابش برده دم قبر ادرینم هی داره میکنه. گفتم : این چرا خوابش برد؟! گفت : فک کنم حالش بد شد تازه از بیمارستان اومده بذار بخوابه. فرانک رو شوت کردم تو قبر و خاک هارو ریختیم رو سرش که یهووو فرانک سرشو عین زامبی از خاک در آوردددددد ( جرررررررررررر شوخی کردم بابا این قسمت رو حذف کنید 😂😂😂😂😂 ) که آدرین گفت : روحش ناراحت و یادش گرامی نباد 

گفتم : چرا تو شاعر نشدی :/ ... خب حالا که نمیتونیم بریم خونمون پر خونه همه جا ... به لطف جناب ادرین. کجا بریم ؟! مرینت چشماش رو مالید و گفت : هعییییی پاشین بریم خونه من ! من هم باید استراحت کنم هم دارم از گشنگی میمیرم. بریم. 

 

🎮1 ساعت بعد در خانه ی مرینت 🎮

از زبان آدرین : 

مرینت میخوای برو تو اتاقت بخواب . منم شام درست میکنم . فیلیکس گفت : هعی ببینم تو مگه بلدی شامم درست کنی ؟ گفتم : خب بالاخره تو امریکا بودم یه چیزایی بلدم. تو هم برو بشین رو مبل تا من بیام. گفت : باشه و بعد داد زد : مرینتتتتتت ! مرینت گفت : بلهههههههه. فیلیکس گفت : تو بیمارستان بودم الکس رو دیدم گفت بهش زنگ بزنییییییییییییییی. مرینت گفت : باشهههههههه زنگ میزنم .

منم دست به کار شدم تا شام رو درست کنم .

 

2 ساعت بعد 

داد زدم: بیایننننننن شام حاضره که مرینت عین جت اومد پایین و گفت : اخخخ بالاخره شام چیه ؟! گفتم : نمیدونم . فقط بلد بودم درست کنم بلند نیستم اسمشو... مرینت چقدر خوشگل شدی ! گفت : م..رسی ! 

شام رو خوردیم و مرینت رفت بالا و گفت : بیاین، اتاقتون رو حاضر کردم . پاشین بریم بخوابیم.

تموم شد :)

شد 2243 کاراکتر 

بابا چرا لایک میکنی کامنت نمیدی ؟!  هان؟ مگه چیه !

قسم میخورم

به جان خودم لایک میکنم و کامنت هم میدم.

این عکسا

 

 

 

 

 

 

 

اتاق سه تخته ی مرینت ( خونه اش خیلی بزرگه برای سه تاشون این اتاقه رو اماده کرده )

اینم لباس مرینت ( اون سیاهی ها سانسوره :/ در نظر نگیریدشون .)