عشق بچگی s3 p6

𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 · 1402/06/04 16:17 · خواندن 2 دقیقه

ببخشید که چند وقت نزاشتم دلیل آخر پست

 

یه سه ساعتی گذشت و همه جمع شدن

مرینت.  کار همتون عالیییی بود

آدرین.  خا حالا بریم بخوابیم 

مرینت. نه

آدرین. چرا

مرینت. به قرآن میام میزنمت (مگه شماهم قرآن دارین)

کاگامی.  بس‌کنین  الان دوساعته از فیلیکس خبری نیست 

مرینت. وای راست میگی بهش زنگ بزن

کاگامی.  اِشغاله 

مرینت. وای نگران شدم یعنی کجاست

لوکا. حتما کار داشت

مرینت. شاید ولی همیشه بهم خبر میداد

لوکا.  اگه تا صبح خبری نشد حتما کار مت هستش 

مرینت.  شاید نمیدونم اگه کار اون عوضی باشه خودم میکشمش

لیدا. بسه دیگه منو مت قراره ازدواج کنیم 

مرینت. باشه حالا ببخشید

صبح روز بعد

گوشی مرینت زنگ میخوره دینگ دینگ 

مرینت.  اوف این کیه / الو سلام بفرمایید 

ناشناس. برادرت پیش منه باید تا دوروز دیگه با پنج تا چمدون بیای وگرنه اونم مثل سابین میکشمش 

مرینت. مت میکشمت زندت نمیزارم

بیب بیب قطع شد

مرینت. ممممممممممممت

آدرین. چیشده عشقم 

مرینت. کار خودشه اون عوضی 

آدرین. کی 

مرینت. مت 

آدرین. چیکار کرده

مرینت. سابین و فیلیکس 

آدرین.  اون سابین رو کشت و فیلیکس رو گروگان گرفت

آدرین. چیکار کنیم

مرینت.  الان همه خوابن میرم سراغش

 آدرین. منم میان

مرینت.  باشه

رفتن سراغ مت و مرین رفت داخل خونه ولی آدرین نرفت قرار شد هروقت مرینت دوتا جیق با یه فاصله کوتاه کشید آدرین تغییر شکل بده و بره 

مرینت.  از جونم چی میخوای دیگه بیا اینم پولا

مت‌. خوشم اومد ولی باید باهام ازدواج کنی

مرینت. به همین خیال باش 

مت مرینت رو گرفت و کشید سمت خودش و خودشم می‌خواست به زور ببوسمش ولی مرینت تقلا می‌کرد و جبغ کشید و فیلیکس با عصبانیت طنابی که بهش بسته شده بود رو پاره کرد و به سمت مت حمله کرد و مت هم با چاقو به شکم فیلیک  زربه زد و مرینت مت رو هول داد و رفت سمت فیلیکس 

مرینت. داداشی خوبی  (نه چاقو خورده داره میرقصه)

فیلیکس. درد دارم

مرینت. قول میدم خوب بشی فقط چشماتو نبند

فیلیکس. خواهر جونم دوست دارم

فیلیکس چشمان آبی زیبایش  بسته میشه و در تفکرات و ذهنش آخرین بار خواهر زیبای چشم آسمانی خودش را دید و مرینت جیغ بلندی زد

آدرین. اوه بلک وقتشه

پلک. وقت چی 

آدرین. پلک پنجه ها بیرون 

کت وارد خونه میشه و با صحنه ی وحشت ناکی روبه رو میشه فیلیکسی که مانند خودش یعنی آدرین بود مانند برادر نداشته اش که به گفته بعضی ها مانند برادر دوقولو بودند غرق در خون بود و مرینت هم بدن برادرش را در آغوش داشت 

_____________________________________________

ببخشید اگه کم بود 

من آنفولانزا ی وحشت ناکی گرفته بودم نمیتونستم گوشی دست بگیرم میخواستم دیشب بدم پست نمیشد

حالا بنظرتون فیلیکس مرد یا فقط بیهوش شد

پارت بعدی امشب