عشق اتشین❤️‍🔥p16

R.A R.A R.A · 1402/06/03 12:39 · خواندن 3 دقیقه

سلام

========================================

ادرین بغلش کردو جفتشون شروع کردن به تعریف کردن وقتایی که قرار بود به هم هدیه بدن یا نزدیک بشن از دستو پا چلفتی هاشون از ریه هاشون از وقتایی که دلتنگ بودن و...

کار اصلیشون انجام دادنو🫣💦 

جفتشون خوابیدن وسط شب مرینت از درد بیدار شد میپیچید به خودش ادرینو بیدار کرد و گفت دلم درد میکنه ادرین دستپاچه شد 

ادرین. چرا دلت درد میکنه؟!

مرینت. بخاطر همون کاری که باهام کردی

ادرین. گرفتم برم برات قرص بیارم

ادرین به آشپزخانه رفت و ی قرص با ی لیوان آب آورد و به مرینت داد دوباره ادرین مرینت را بغل کرد و به خودش چسبوند تا دیگه احساس درد ن اشته باشه دوباره خوابیدند

صبح شد 

از زبان مرینت 

چشمامو باز کردم ساعت 10شده بود آروم ی جوری که ادرین از خواب بیدار نشه پتو را کنار کشیدم و لباسمو عوض کردمو موهامو بستم به طبقه پایین رفتم صبحانه را آماده کردم و تصمیم گرفتم روز ادرین را با ی پارچ آب شروع کنم پارچ آب را دستم گرفتم و به سمتش رفتم چند بار صداش زد ولی خب بیدار نشد منم نامردی نکردم و پارچ آب را ریختم روی صورتش همون شد که خیس شد و نسبت هنوز تو خواب بود نفهمیده بود چی شده پیشانیش را بوسیدم و گفتم پایین منتظرتم 

از زبان ادرین:

با پارچ آب از خواب پریدم مرینت بوسیدم و گفت پایین منتظرتم منم رفتم دستو صورتم را شستم و مو هامو هم شونه کردم لباسم را عوض کردم و پایین رفتم مرینت صبحانه را آماده کرده بود بوسیدمش و کنارش نشستم صبحانه را خوردیم من صبحانه را جمع کردمو دیدم گوشیم زنگید

ادرین.الو سلام جولی(جولیکا)

جولیکا.سلام آقا داماد چه عجب جواب مارو دادین

ادرین.منظورت چیه

جولیکا.از ساعت 9تا حالا صد بار زنگت زدم

ادرین .اِ من تازه از خواب بیدار شدم 

جولیکا.اوکی خوابالو مامان میگه ناهار بیاید خونه ما لوکا و مامان مری هم بیار

ادرین.باشه حتما میایم 

جولیکا.سلام به زن داداشم هم برسون

ادرین.زن داداشت هم سلام میرسونه خدافس

مرینت.کی بود

ادرین .جولیکا بود برای ناهار ما و مامانت و لوکا را دعوت کردن خونه مامانم اینا

مرینت باشه کی بریم

ادرین .بابا یواش تازه ساعت11ساعت 12میریم

مرینت. اوکی عشق

از زبان مرینت:

به داداشم زنگ زدم

لوکا.الو سلام عروس خانوم

مرینت.سلام داداش قشنگم

لوکا .کارم داشتی زنگیدی

مرینت.مامان ادرین تو و مامانت را با ما ناهار دعوت کرده 

لوکا.باشه حتما میایم

مرینت. سلام به مامان برسون

لوکا.باشه شما هم سلام به شوهرت برسون خواهری

مرینت.برو بابا خدافس

لوکا .خدافظ

گوشی را قطع کردم رفتم بالا ختمون را مرتب کردم و لباس سفیدم را با صندل های سفیدم را پوشیدم مو هام هم فرق کج زدم ی طرفش را بافتم و طرف دیگه را روی صورتم ریختم مو هامو را باز گذاشتم ی میکاپ ملایم کردم و برای ادرین هم پیراهن سفیدش را با شلوار مشکی و با کفش های مشکی آماده کردم و و ادرین را صدا زدم.....

 

========================================

اینم از این پارت 

برای پارت بعد ۲۵لایک و ۲۵کامنت

کار ندارین بای بای