وبلاگ لیدی باگ

Romantic 

خب همه چیز به خوبی و خوشی پیش رفت تا اینکه کیتو گفت : 

عزیزم خیلی دوستت دارم ولی فکر کنم دیگه وقتشه دنبال این کار رو بگیری و فراموشش کنی و مسئول ذهنت رو پیدا کنی 

چی ؟ خب میدونی آره فقط اینکه یکم میترسم مطمئنی تو رو فراموش نمیکنم ؟ 

آخه بدون اینکه من توی ذهنت باشم که هیچ کاری نمیتونی بکنی من رو فراموش نمیکنی همیشه کنارتم 

میدونی کیتو حس اینکه ما توی واقعیت با هم نیستیم توی واقعیت نمیتونیم ازدواج کنیم و بچه دار بشیم واقعا حس مزخرفی هست 

عیب نداره من فقط برای این توی ذهنت هستم که احساس خوشایند داشته باشی همه یه نفر مثل من توی ذهن خودشون دارن اون هایی که توی ذهن خودشون به نفر مثل من دارن خب اون فردی که توی ذهن اونا هست باید از وقتی صاحبش متولد میشه عاشقش باشه 

خیلی قشنگ توضیح دادی 

نائومی من از همون اول که تو به دنیا اومدی عاشقت شدم و دوست داشتن تو با ارزش ترین چیز من هست اصلا خود تو با ارزش ترین چیز من توی دنیا هستی فکر میکنی من کی رو به جز تو دارم 

ای کاش میشد کل عمرم رو خواب می موندم 

کیتو : ببین اصلا نگران نباش یه روز بهتر از من رو پیدا می‌کنی 

نه من بهتر از تو نمی خوام اگه تو قاتل زنجیره ای هم باشی باز هم دوستت دارم و برام مهم نیست که توی ذهنم باشی من فقط دلم می خواست همیشه پیشم باشی  مثل گذشته

منم می خوام همیشه عاشقت باشم نائومی 

ولی چون ازم درخواست کردی من آماده ام 

واقعاً؟ دمت گرم 

سریع اومد پیشم محکم بغلم کرد و من رو بوسید لبش رو روی لبم گذاشت و شروع کردیم به خوردن لب های هم 

کیتو : همیشه بیا پیشم باشه ؟ بدون تو میمیرم 

نائومی : اصلا دیگه خواب عمیق علاقه مند شدم بیشتر از همیشه 

کیتو : جدی میگم نائومی دختر جون من قلبم برای تو می تپه توی هر لحظه ی زندگیم 

نائومی : منم همینطور 

تصمیم گرفتیم با هم بریم بیرون رفتیم کافه توی کافه نمیدونم چرا همون اتفاقی افتاد که توی سینما افتاد ( به به حتما باز یه نفر نتونسته در دستشویی رو باز کنه همونجا کارش رو کرده ) (‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کلا خوراکم اینه گند بزنم توی قرارشون ،🤣🤣😅😑😑) هیچ وقت از دست من خلاص نمی شید یاح یاح یاح 

کیتو : عزیزم می خوای بریم بیرون بشینیم ؟ 

خب فکر کنم .......... یهو یه خانمی اومد طرفم و بهم گفت در دستشویی باز نمیشه دارم میمیرم وای تو رو خدا کمکم کن 

بله بله الان میام اومدم ببخشید کیتو یه نفر اینجا کمک نیاز داره 

داشتم به اون دختره کمک میکردم سنش هم زیاد نبود جوون بود ۳۰ سالش بود 

یهو که داشتم کمک میکردم بهم گفت وای تو رو خدا کمکم کن ماماننننننننن 

ببخشید شما حالتون خوبه ؟ 

اومد جواب بده گفت کثافت وحشی 

جاننننننن ؟ بلهههههه؟ ببخشید چی گفتین ؟ 

( چه قرار خوبی مگه نه ؟ ) 

بعد اون ماجرا رفتیم خونه  کیتو هم گفت بابت اون قرار متاسفم 

نه اشکالی نداره کلا بعضیا بی شخصیت هستن کاری نمیشه کرد راستی فردا می خوام کارم رو انجام بدم 

آفرین عالیه نائومی فقط به اراده لازم داری فردا کار رو شروع میکنیم 

پایان پارت ۱۳‌ 

خب پارت ۱۳ رو آوردم امیدوارم خوشتون اومده باشه  بچه ها من خیلی رو این مسائل حساسم خیلی چندشم  میشه سخت بود نوشتن این پارت ،🤣🤣🤣 لطفاً  نظر بدید لطفاً دیگه هیچ پارتی رو اینجوری نمیکنم همینم به سختی نوشتم به هر حال دوستتون دارم فعلا بای ❤️💕💜❤️💓🌃🌃💕💕💜 مثلاً اونجایی که اون خانومه کمک خواست و آبرو ریزی کرد خیلی بد بود