وبلاگ لیدی باگ

بی معطلی برید ادامه مطلب 👇👇

مرینت : رسیدیم به خونه آدرین یه خونه دو طبقه بزرگ با مرمر با رگه های قرمز و
وبوته های گل رز که به شکل تونل در آمده وقتی که رفتم داخل فهمیدم که خونه از بیرون دوطبقه ولی خیلی زیبا بود یه در بزرگ سفید

آدرین : دنبالم بیا

مرینت  با لکنت گفت : با..شه.

مرینت : رفتم توی اتاق خواب خیلی میترسیدم نمی دونستم چیکار کنم وارد اتاق شدیم من جلوتر از آدرین رفتم و آدرین دست م رو گرفت و کشوند طرف خودش صورتامون خیلی بهم نزدیک بود و منو انداخت روی تخت و روم خیمه زد و منو بوسید و..... (ببخشید مهسا اجازه نداد برای همین)

فلش بک به نیم ساعت قبل

آدرین : توی راه خونه وقتی با فلیکس چت می کردم فهمیدم مامان بابام قبل رفتن توی اتاقم دوربین گذاشتن یعنی اونا می خوان ببینند من که بامرینت رابطه دارم یعنی باید انجام بدم تا شک نکنند

زمان حال

آدرین : مرینت رو انداختم روی تخت و بوسیدمش اولین بوسه من رو دادم به دختری که عاشق نیستم نه نه همچین چیزی نمیشه

راوی گلتون وارد میشود

آدرین مرینت بوسید و کاری که خودتون کرد که بهتر از من میدونید دیگه به جان خودم من بچه پاک داستانم 😁😐

بسه بقیه تا شب توی خماری بمونید  

لایک و کامنت هرچی بیشتر زودتر می زارم