پارت ۲ RISE OF DARKNESS
حوف ... فقط ساعتو
گیوم به آهستگی برروی صندلی های زنگار گرفته ی قدیمی خسته گی در میکرد ، او در ساعات اولیه ی صبح زیر نور خورشید گذردوستان جدیدش را میدید که به آهستگی میجنبیدند
سپس چهره و اخم های او درهم گره خورد ، دختری با فیس و افاده ، با حالتی که گویی وسط شوی مد یا مجلس رقص است به سمت راهرو و گینوم جلو می آمد ؛ کلویی بورژوا !!
کلویی در لباس گران قیمت طلایی و نقره ای خود که از برند گابریل هم بود به آهستگی میجنبید، دختری با موهای خرمایی و کوچک اندام ، با ژاکتی تاخورده و در دامن فرورفته ای نیز پشت سرش در حرکت بود
کلویی با رضایت روبه روی گیوم ایستاد «سلام نونوای فقیر ، حوف !! حیف اون خوشتیپی ات هست ، که کنار پسوند دوپن چنگ قرار گرفته »
سپس با عشوه به مسیر خود ادامه داد
پسری با پوستی گندمگون و تیره ، موهایی کوتاه و سوخته در کنار گیوم نشست ، او لبخندی ساختگی تحویل گیوم داد « به دل نگیر رفیق هیچ کس اینجا زورش به اون نمیرسه » سپس اندکی مکث کرد
او دستان مشت شده اش را بالا ورد و زیر لب زمزمه کرد « اسم من نینوئه و رفیقِ گیوم هستم »
گیوم دستان نحیفش را مشت کرد و بر روی مشت پسر زد ، او به دستنبند های پارچه ای و شبرنگ در دست پسر چشم دوخت ، سپس لبخند زد و به شوخی بی مزه ی نینو خندید
نینو ساندویچ در دستش را به دو نیم تقسیم کرد و روبه روی گیوم گرفت ..
╝════════════•| 𔘓 |•════════════╚
_«سلامم؟ کسی خونه هست؟»
سپس آدرین به سمت آشپزخانه پیچید و چشمانش منظره ی زیبا و تزیین شده ی بشقاب هایی مملو از سبزیجات و سوسیس و ژامبون افتاد
او لبخندی گرم بر لب داشت
، آقای گابریل دستی به پیشبند خاکستری اش زد و برگشت « دومین روز چطور بود ؟»
_«بد نبود»
آدرین لبخند تلخی را تحویل پدرش داد و سپس به سمت اتاقش رفت
او دومین روزش را به عنوان گیوم دوپن چنگ گذرانده بود ،
دومین روز تحصیلیِ کسل کننده اش
تنها چند روز تا پایان انتظار های آدرین در پی دیدار معشوقه اش بود
و تنها این روزها با یاد دوستان جدید قابل سپری بود
╝════════════•| 𔘓 |•════════════╚
چطور بود ؟ اوفف... چشمام داره از کاسه در میاد لایک و کامنت یادتون نره