پارت ۲ RISE OF DARKNESS

Witch Witch Witch · 1402/06/01 02:35 · خواندن 2 دقیقه

حوف ... فقط ساعتو

گیوم به آهستگی برروی صندلی های زنگار گرفته ی قدیمی خسته گی در میکرد ، او در ساعات اولیه ی صبح زیر نور خورشید گذردوستان جدیدش را میدید که به آهستگی میجنبیدند

سپس چهره و اخم های او درهم گره خورد ، دختری با فیس و افاده ، با حالتی که گویی وسط شوی مد یا مجلس رقص است به سمت راهرو و گینوم جلو می آمد ؛ کلویی بورژوا !!

کلویی در لباس گران قیمت طلایی و نقره ای خود که از برند گابریل هم بود به آهستگی میجنبید، دختری با موهای خرمایی و کوچک اندام ، با ژاکتی تاخورده و در دامن فرورفته ای نیز پشت سرش در حرکت بود 

کلویی با رضایت روبه روی گیوم ایستاد «سلام نونوای فقیر ، حوف !! حیف اون خوشتیپی ات هست ، که کنار پسوند دوپن چنگ قرار گرفته »

سپس با عشوه به مسیر خود ادامه داد 

پسری با پوستی گندمگون و تیره ، موهایی کوتاه و سوخته در کنار گیوم نشست ، او لبخندی ساختگی تحویل گیوم داد « به دل نگیر رفیق هیچ کس اینجا زورش به اون نمی‌رسه » سپس اندکی مکث کرد 

او دستان مشت شده اش را بالا ورد و زیر لب زمزمه کرد « اسم من نینوئه و رفیقِ گیوم هستم »

گیوم دستان نحیفش را مشت کرد و بر روی مشت پسر زد ، او به دستنبند های پارچه ای و شبرنگ در دست پسر چشم دوخت ، سپس لبخند زد و به شوخی بی مزه ی نینو خندید

 

نینو ساندویچ در دستش را به دو نیم تقسیم کرد و روبه روی گیوم گرفت ..

╝════════════•| 𔘓 |•════════════╚

_«سلامم؟ کسی خونه هست؟»

سپس آدرین به سمت آشپزخانه پیچید و چشمانش منظره ی زیبا و تزیین شده ی بشقاب هایی مملو از سبزیجات و سوسیس و ژامبون افتاد 

او لبخندی گرم بر لب داشت 

، آقای گابریل دستی به پیشبند خاکستری اش زد و برگشت « دومین روز چطور بود ؟»

_«بد نبود»

آدرین لبخند تلخی را تحویل پدرش داد و سپس به سمت اتاقش رفت 

او دومین روزش را به عنوان گیوم دوپن چنگ گذرانده بود ،

دومین روز تحصیلیِ کسل کننده اش 

تنها چند روز تا پایان انتظار های آدرین در پی دیدار معشوقه اش بود 

 

و تنها این روزها با یاد دوستان جدید قابل سپری بود 

╝════════════•| 𔘓 |•════════════╚

چطور بود ؟ اوفف... چشمام داره از کاسه در میاد لایک و کامنت یادتون نره