?Who is the king

R.m R.m R.m · 1402/05/31 18:22 · خواندن 2 دقیقه

S2 p7

تو این پارت یهو کل داستانو ریختم وسط 🤡

 

 

هنوز از اتاق دور نشده بودم که در باز شد و امد بیرون 
دستمو گرفت و دنبال خودش کشوند 
من : هعی کجا !
_ زودباش باید از اینجا بریم 
جان روبه رومون امد 
_ جان زود باش همرو جمع کن باید بریم 
منم هول داد سمتش و گفت : اینم ببر 
جان : چشم 
جان دستمو گرف و این بار اون منو دنبال خودش کشوند 
من : اینجا چه خبره !
جان : بدو باید بریم 
من : مگه چی شده 
جان : اینجا رو پیدا کردن !
هیچی از حرفاشون متوجه نمیشدم 
هه کسایی که اونجا بودن تو ماشینا نشستن و از اونجا رفتیم 
به جان نگاه کردم و گفتم : حالا که دیگه کاری نداری میشه بگی اینجا چه خبره
همون پسری که قبلا ازش کمک خاستمم اونجا بود نگاهی بهم کرد و گفت : داریم میریم یه مخفی گاه دیگه 
من : خب چرا مخفی میشید ؟
_ ببین بزار از اولشو برات تعریف کنم ایدن همون رئئس ما پسر رئیس جمهوره 
چشمام چهارتا شد : هان !
_ این تازه اولشه رئیس جمهور اصلا ازش خبر نداره و نمیدونه وجود داره بخاطر همین مخفی زندگی میکنیم چون اگه معلوم بشه رئیس جمهور یه پسر مخفی داره ابروش میره و میاد ایدن رو میکشه از اون طرف زن رییس جمهور از ایدن خبر داره میخواد هر جور شده اونو از بین ببره که ثروت رئیس جمهور فقط واسه پسر اون باشه 
واسه شک دیگه اماده ای ؟
من : اصلا 
_ اکی مس نمیگم
من : نه نه بگو همرو بگو 
_ شغل ما قاچاق اسلحس الان لو رفتیم و بخاطر همین داریم فرار میکنیم 
دهنم باز مونده بود و چشمام درشت شده بود 
به جان نگاه کردم که شونه ای بالا انداخت و گفت : سعی کردم نفهمی ولی الان دیگه از مایی
من : یعنی من تو یه باند خلافکار میمیرم ؟!
_ نه اگه کسی قرار بود بمیره ما مرده بودیم 
من : پس امنه ؟
_ اهوم 
اب دهنمو قورت دادم و تکیه دادم به صندلی 
جان دستشو دور گردنم انداخت و گفت : نگران نباش چیزی نمیشه

 

 

اگه لایک ها زیاد باشه پارت بعدی رو زود تر میدم 🖤💜