💙Blue eyes 11💙
سلام لامور های من 😂 پارت 11 رو منحرفی گذاشتم مهسا پاکیدش پس با همین چرت و پرتا بسازین 😁🥲
مرینت ☆
m: چیزی لازم داری؟
a: دستشویی دارم
m: باشه دستشویی توی راهروست
رفت دسشویی و دو دقه بعد برگشت: بریم بابام نگران میشه
رفتیم دم در بایه ماشین دیگه اومده بود رفتم صندلی عقب نشستم
راه افتاد نیم ساعت بعد جلوی یه عمارت بزرگ پیاده شدیم سعی کردم مث ندید پدیدا رفتار نکنم
m: خونه قشنگیه
a: ممنون
یه دسته کلید بزرگ از توی جیبش دراورد و یکیشو انداخت توی در و بازش کرد توی خونه از بیرونشم شیک تر بود
a: دنبالم بیا
دنبالش رفتم و رسیدیم به یه در سفید مشکی بزرگ وقتی درو باز کرد چشام گرد شد از بزرگی و زیبایی اتاق انقدر غرق نگاه کردن به اتاق بودم متوجه مردی نشدم که توی در ایستاده بود نشدم
a: سلام بابا
g: سلام عزیزم
سریع صورتم رو سمت مرد برگندوندم
دستش رو برای دست دادن بالا اورد و لبخند زد: سلام خانوم زیبا من گابریل اگرستم و شما؟
m: س سلام مم مرینت دوپن چنگ هستم از دیدنتون خوشحالم
💙💙💙
ببخشید کوتاه بود وقت موجود نمیباشد لطفا فحش ندید که منحرفی نمیباشد