قمار عشق p1
ادامه مطلب 👇👇
قمار عشق
آدم ها، برای کسایی که دوست داره حاضر از آرزو ها و حتی از لبه پرتگاه ببپره حتی اگه به قیمت جونش باشه.
********************************* امروز سه شنبه آگوست سال 2023 هست و قرار من اولین رمان زندگی خودم رو بدم
.............................................................
ساعت 6:30
باصدایی مامانم از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش گرفتم رفتم پایین
مرینت : سلام مامان سلام لوکا
مامان و لوکا : سلامم
و باهم نشستیم و صبحونه خوردیم من رفتم بالا و لباسمو عوض کردم یه شلوار بگ مشکی و یه پیراهن سفید با طرح بابونه پوشیدم و رفتم از مامان و لوکا خدا حافظی کردم و رفتم به سمت دانشگاه
............................
از زبان راوی
مرینت بعداز 25دقیقه به دانشگاه رسید بعد دنبال آلیا گشت و پیدایش کردم
مرینت : آلیا سلام
آلیا : آفتاب از کدوم طرف در اومد که شما خانم دوپن چنگ آنقدر زود میاین ...؟
مرینت: آلیااا (با داد )
آلیا: باشه ببخشید بریم سمت کلاس تا معلم نیومده
مرینت : خا بریم
...........................
راوی وارد می شود
کلاس مرینت آلیا ساعت 12تموم شد
........................
مرینت : وای چقدر استاد حرف زد دیگه سر برام نمونده
آلیا: واقعا چقدر فک می زنه (البته این مدل معلم توی فرانسه پیدا نشده فقط توی ایران)
که یهو گوشی موبایل مرینت زنگ میخوره و مرینت گوشی رو برمی داره و از چیزی که میشنوه خشکشش میزنه
چون یه بار پاک شده
4تا لایک 5کامنت