پرواز با بال خیالf2 P1_P21

发讨厌🌹 · 20:46 1402/05/28

سلام من اومدم ببخشید نبودم وارد فصل دوم شدیم هورااااا یه توضیح راجب عدد ها بگم   (f2 P1)  یعنی فصل دومیم پارت اول و.  (_P21 ) یعنی تعداد کلی پارت .

حالا برو ادامه .....

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

فردا صبح : 

آدرین: 

صبح پاشدم دیدم مرینت تو بغلم خوابیده یکم بخاطر این کار احساس گناه داشتم ( یکم بدبخت سر تا پات پر گناهه بخاطر خیا*نت ) بعد رزیتا پیام داد گفت امروز هستی بیای پیشم دلم خیلی برات تنگ شده ( بدبخت برات نقشه ریخته البته بگم حالا حالا ها نقشش رو نمیفهمید ) منم دیدم مرینت بغلمه میخواستم رد کنم پیش مرینت بمونم ( هوراااااا سر عقل اومد ) که یهو یه عکس در حال حاضر خوشگل از خودش انداخت لباشم پروتز بود منم نتونستم دووم بیارم پس میخواستم برم که الکی صدا زنگ گوشی رو گذاشتم مثلا شرکت زنگ زده بعد مرینت هم پاشد منم آماده شدم مثلا میخواستم برم شرکت رفتم دم خونه رزیتا رفتم خیلی خوشگل شده بود لعنتی بعد نشوندم شربت آورد و گفت بیا یه هفته بریم لندن ( بچه ها من از اینجا به بعد حالا نمیدونم تا کجا مثلا آدی مشهور نیس میدونم اوایل داستان مشهور بود ولی .....) منم گفتم بهونه کار بهترینه پس قبول کردم بعد اومد بغلم نشست بهم گفت لبام خوب شده پرتز کردم دیروز منم دستم رو کشیدم رو لبش و گفتم عالی شده بعد شروع کردیم به لب گرفتن بعد هم برنامه چیدیم منم قرار شد فردا به مرینت بگم شب بود منم رفتم خونه رفتم شام خوردیم و خوابیدیم 

 

عذر میخوام کم بود با عجله نوشتم 

بای