عشق اتشین❤️🔥p12
سلام چطورین بریم برای پارت بعدی
========================================
اون شب گذشت و خبری از فلیکس نشد
دوهفته بعد..
یک هفته بیشتر به عروسی ادرین و مرینت مانده بود
از زبان مرینت:
یک هفته بیشتر به عروسیمون نمونده بود مامان امیلی و مامان سابین درحال آماده کردن کارت های عروسی بودند
جهیزیم آماده شده بود و خونمون را چیده بودیم با تم سفید و مشکی
زنگ زدن کع فردا کت و شلوار و لباس عروس آمده شده بیاین ببرین همچی بر طبق خواستم داره پیش میره و خیلی خوشحالم و لحظه شماری میکنم
از زبان ادرین:
خیلی خوشحالم که همچی آماده شده و از همه مهم تر
به عشق زندگیم رسیدم سعی کردم برای مرینت همه چیز را فراهم کنم و از این به بعد هم هرچی بخواد براش آماده میکنم الانم خونه ی مرینت و مامانش دعوتیم
دوروز بعد...
نویسنده:
فقط 5روز به عروسی این دو کبوتر عاشق مونده بود لباس عروس مرینت و کت و شلوار ادرین را گرفتن و
امروز وقت رساندن کارت های عروسی به دست فامیل ها بود از اونجایی که همهی تابلو های شهر مربوط به گابریل بود پس عکس کارت عروسی مرینت و ادرین را روی تابلوی شهر زد کلی از دختران عاشق ادرین با شنیدن این خبر بیمارستانی شدند
ادرین:
شام خوردیم و کمی صحبت کردیم مرینت داشت چایی میآورد گفتم بیام کمکت گفت نه چایی ها را آورد و بعد اومد روی مبل دونفری کنار من نشست خیلی دلم میخواست که شب پیش مرینت بمونم ولی روم نمیشد
لیوان ها را جمع کردم داشتم از آشپز خانه برمیگشتم
مرینت داشت قندون ها را میبرد که پاش به پله گیر کرد
قندون از دستش افتاد داشت با صورت روی زمین میافتاد دویدم و گرفتمش امت صورتمون خیی به هم نزدیک شد ولی جلوی خانواده هامون نمیشد همو ببوسیم مرینت بابت نجاتش تشکر کرد و بهم گفت :اجازه بگیر شب پیشم بمونی و یِ چشمک زد
پیش مامانم رفتم در گوشش گفتم مرینت میگه شب بمون تو به مامانش بگو
.......
حال کوچیکه👆🏻
پذیرایی👆🏻
برای پارت بعد
۱۸۰بازدید
۱۵لایک
۴کامنت
هرچی تعداد کامنتا بالا تر باشه پارت پر آب و تاب تره