جایگزین

yasamin yasamin yasamin · 1402/05/26 15:29 · خواندن 2 دقیقه

بریم با یک تکپارتی

- وای چرا اینقدر حواس پرتم؟
درحالی که ناخن هامو می جویدم رو به آلیا کردم : اون الان میرسه ، تو اینجایی و منم هنوز آماده نیستم!
و نگاه آلیا روی لباس خوابم ثابت موند.سپس با صدای بلند خندید.
با صورت پکر بهش نگاه کردم و سپس با بالش به جونش افتادم: زود باش برو برو
و از خونه بیرونش کردم ، به در اتاق تکیه دادم و نفس راحتی کشیدم
سریع به سمت لباس هام رفتم و خواستم یکی رو بردارم که صدای زنگ رو شنیدم.
دستم رو هوا خشک شد ، لباس خواب؟ زنگ؟ لباس جدید؟
آهی کشیدم و بیخیال لباسم شدم ، دستم رو روی دکمه ی آیفون گذاشتم و در رو باز کردم.آدرین وارد حیاط خونه شد و من که از پنجره داشتم نگاهش می کردم لحظه ای مجذوبش شدم!
آهی کشیدم و یهو افتادم زمین!
همون موقع وارد شد و با تعجب بهم نگاه کرد ، فوری خودم رو جمع جور کردم و ایستادم.
سرتا پام رو نگاه کرد و لبخند همیشگی اش رو مهمونم کرد.
لبخندی بهش زدم ، سوییشرتش رو روی مبل گذاشت و خودشم نشست.
موهام رو کنار زدم و سپس گفتم: سلام آدرین
بهم لبخندی زد و سپس لب زد: بنظرت الان وقت سلامه؟
هردو خندیدیم.
_____________

بشقاب های لازانیا رو روی میز ناهارخوری گذاشتم و روبروش نشستم ، با لبخند بهم نگاه می کرد. 
مشغول خوردن شد و میتونستم زیرچشمی نگاه کردنش رو احساس کنم.ولی سعی کردم نشون ندم تا معذب نشه
وقتی غذاش رو تموم کرد و منم خواستم جمع کنم فوری دستش را مانع کرد: من جمع میکنم
بهش نگاه کردم ، ندیده بودم پسری تو انجام کارا داوطلب بشه!
ولی اون یک پسر معمولی نبود! اون فوق العاده بود.
صدای باز شدن شیر آب اومد ، به سمتش رفتم و مانع شدم: خودم می شورمشون!
لبخندی زد و آروم منو کنار کشید و مشغول شستن ظرفها شد.
متعجب نگاهش میکردم.وقتی کارش تموم شد دستاش رو خشک کرد و به سمتم اومد ، نزدیکم شد و من با تعجب عقب رفتم : چیکار میکنی؟
دستاش رو دورم حلقه کرد و تو اغوشش قرار گرفتم
لب زد: دوستت دارم
متعجب از این ابراز علاقه ی ناگهانی حرکت نکردم.
سپس وقتی همه چی رو درک کردم ، تو اغوشش گم شدم.
منو از خودش جدا کرد و روی اپن گذاشت ، آروم دستامو دور گردنش حلقه کردم ، لب هام رو روی لبهاش گذاشتم و با ولع طعم شیرین لب هاش رو چشیدم
و بعد مطمئن شدم که هیچ پسری جای اونو برام نمیگیره!