معجزه عشق بین منو توp11

Mahshid Mahshid Mahshid · 1402/05/26 14:24 · خواندن 1 دقیقه

بپر ادامه...........

پارت11
______________________________________________
که دیدم لوکا سرش رو گذاشت رو شونم منم

دستم رو گذاشتم رو شونه اون که احساس

کردم که خیلی گرمه دستم رو گذاشتم روی

پیشونیش که دیدم از تب داره آتیش میگیره

خوابش برده بود و داشت می‌لرزید من به

راننده تاکسی گفتم میشه یکم زود تر برید،

دوستم حالش خوب نیست ، اونم گفت،

چشم و در ارض۵ دقیقه رسیدیم بیمارستان

و گفتم یه برانکارد بیارید و آوردن لوکا رو از

تو ماشین گذاشتن روی برانکادر بردنش توی

اتاق ولی منو نداشتن که برم اونجا و دکتر

ازم چندتا سوال کرد ، گفت شما چه نسبتی

با بیمار دارید ؟منم الکی گفتم همسرمه که

گیر ندن ، دکتر ادامه داد چند وقته که

حالش بده منم گفتم همین نیم ساعت پیش

یهو اینجوری شد ، دکتر گفت انگار هوا یهو سرد

شده و بدن بیمار سرد و گرم شده و دوتا سرم

و چندتا  آمپول بزنیم خوب میشه منم گفتم

باشه من  تا کی باید منتظرش باشم؟؟؟

دکتر گفت سه ساعت دیگه میتونید

ببریش منم گفتم باشه من منتظرش

میمونم ، که یهو دیدم آدرین بهم پیام داد....
______________________________________
🤍ببخشید کم بود به خاطر همون شرط براش
نزاشتم💛😞منتظر پارت بعد بمونید چون خیلی
طولانی و هیجانی هستش❤️بای........
_____________________________________