تک پارتی تهیونگ
ا/ت: تهیونک ولم کن دیگه گمشو نمیخوام ببینمت.
تهیونگ: وایسا....الان کجا داری میری شبه دیر وقته تو
هم مستی حالت خوب نیست وایسا
ببخشید یادم رفت برو ادامه 😑👇🏻
ا/ت همونجوری که اشک میریختم و تو خیابون بدو
بدو میکردم. تهیونگ ازت بدم میاد ولم کن برو
تهیونگ وایستا خطرناکه بزار میرسونمت ا/ت
ا/ت: به حرف تهیونگ گوش ندادم و عین دیوونه ها
شده بودم از ناراحتی انقدر خورده بودم که مست شدم
وقتی تهیونگ رو تو کافه دیدم که دختره بغلش کرده
عصبی شدم همینجور تو خیابون راه میرفتم دیگ صدای
تهیونگ نشنیدم فک کنم رفته بود رفتم لبه جدول
نشستم فقط گریه کردم. ساعت تقریبا یک شب بود
بطری اب از کیفم در اوردم و ریختم رو خودم سرم داشت
از درد منفجر میشد انقدر بدبختی داشتم. امروز هم
مامان و بابام هی گیر میدادند از کارم اخراج شدم
بهترین دوستمو از دست دادم. همه عصبانیتمو سر
تهیونگ خالی کردم از کنار جدول بلند شدم ک برم ولی
دست یکیو رو شونم حس کردم فک کردم تهیونگه رومو
برگردوندم دیدم یه پسره ای وایستاده. چی میخوای
چرا بهم دست میزنی. پسره: وایستا...دستمو گرفت
ا/ت: ولم کن. پسره: همین که میخواست با زور ببوستم
که تهیونگ اومد. هی چه غلطی میکنی عوضی زد تو
گوش پسره. پسره مست بود حالیش نبود. پریدم بغل
تهیونگ فقط گریه کردم و محکم بغلش کردم. تهیونگ
نوازشم کرد اروم بهم گفت دوست دارم
تهیونگ؛ گوش کن ا/ت. اون دختره منو با زور بغل کرد
خودت میدونی عشق زندگیم تویی من به غیر از تو به
هیچکس دیگه ای فکر نمیکنم
ا/ت: دوست دارم تهیونگ....♡
.
.
.
.
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه
تا تکپارتی دیگه بای بایییی