عشق آتشین❤️‍🔥p11

R.A R.A R.A · 1402/05/25 22:47 · خواندن 3 دقیقه

اینم پارت حساس 

========================================

که ادرین گفت میدونم کجاعه راه بیوفتین تا دیر نشده

توری راه مرینت گفت

مرینت .خب کجا داری میری بگو ما هم بدونیم

ادرین . فلیکس توی طبقه چهارم ساختمان کاج خونه داره و اکثرا برای پارتی کرایه میده حدس می‌زنم کاگامی را اونجا برده باشه

لوکا.فقط سریع تر برو من با فلیکس حسابی کار دارم😡😈

رسیدند دم در ساختمان کاج 

ادرین گفت شما دخترا اینجا بمونید تا من لوکا بریم بالا 

مرینت. ولی ادرین خطرناکه

جولیکا‌.داداش من میترسم

لوکا. نگران نباشید اگه خبری شد به مرینت تک میزنم که شما ها سریع بیاید

ادرین و لوکا رفتند بالا لو‌کا جلو تر از ادرین رفت و دید که کاگامی بدون لباس افتاده گوشه سالن سرش را برگردوند  به ادرین گفت نیا لباس نداره و سریع به مرینت تک زد دخترا بدو بدو به طبقه چهارم اومدن 

مرینت.چی شده

ادرین. مثل اینکه بهش تجاوز کرده 

لوکا. الانم لباس نداره برید پیشش

دخترا رفتن پیش کاگامی در حالی که اون داشت از حال می‌رفت 

مرینت. کاگامی حالت خوبه چی شده بود

جولیکا. ادرین ادرین سریع برو آب بخر بیار

ادرین با سرعت به سمت سوپری رفت و چهار تا آب گرفت و به جولیکا داد 

مرینت. دختر لباسات کجاست 

کاگامی.با لکنت ت..ت..توی ا.ا.اتاقِ

مرینت.جولیکا سریع لباساشو از اتاق بیار 

جولیکا لباس ها را آورد مرینت تنش کرد و از پسرا کمک خواست تا کاگامی را پایین بیارند 

همگی سوار ماشین ادرین شدند

لوکا.بهتره کسی متوجه این ماجرا نشه پس الان بریم خونه من

مرینت.چی آقا خونه داشته و ما نمیدو نستیم

لوکا.مری الان فقط این حرفا نیست 

ادرین و لوکا کاگامی را به خانه لوکا بردند و در راه برایش ی لباس ساده خریدند چون اون لباسا کثیف شده بود

 

کمی که گذشت مرینت از ادرین خواست تا با لوکا از خانه بیرون برن تا کاگامی ماجرا را تعریف کند بعد بهتون میگیم

مرینت.کاگامی خانم تعریف کن ببینیم ماجرا از چی قراره

کاگامی.داشتم با تو حرف میزنم که معلوم شد پشت دکمه لباسم GPSوصل کرده و هرجا برم میدونه کجام من پشت خیابان خونمون وایستاده بود که ماشین جلوم پارک شد دیدم فلیکس جیغ زدم چون روی سرم ی کیسه کشید و 

منو به ی جای پرت برد من چشام بسته بود جایی رو نمیدیدم به خانه رسیدم روی دستم سوخت انگار که آمپول بهم زدن و بعدش چیزی نفهمیدم به خودم که اومد دیدم ۱ساعت از اون موقع گذشته و من هنوز توی اون خونه لعنتی ام هنوز ده دقیقه گذشت تازه فهمیدم چی شده و کجام که دیدم هیچ لباسی تنم نیست که همون موقع لوکا تا اومد وارد سالن بشه منو دید فهمیدم لباس ندارم برگشت و به نامزد تو گفت که نیاد و شما را صدا زد 

 جولیکا .عزیزم الان پیش مایی و جات امنه فعلا بهش فکر نکن

لوکا کاگامی را به خونه خودشون برد و از اون خواست فعلا تا وقتی که بهش خبر ندادن از خانه بیرون نره 

ادرین هم مرینت و جولیکا را به خانه مرینت و مادرش برد تا خودش و لوکا هم برن خونه گابریل تا یکم با هم بحرفن

.....

========================================

 

هی اینم از داستان امروز برلی پارت بعد۱۸۰بازدید

۱۳لایک

و 

۷کامنت

 

دوستون دارم خدافظ

کاراکتر ۲۹۶۰