بهترین دوست پارت ۸

Mersana Mersana Mersana · 1402/05/25 18:25 · خواندن 2 دقیقه

سلام گیلاس

ببخشید اینترنت نداشتم پارت بدم

بیا ادامه👇

 

مرینت

ادرین: حالا چه فیلمی ببینیم 

مرینت: این دفعه تو انتخاب کن 

ادرین: باش..ه

ادرین ی فیلم گذاشت 

ظاهرن فیلم اینجوری که ی جاسوسه که ی ماموریت داره

باید ی دختر و داشته باشه و وارد مدرسه ای کندش و با ی پسره که اسمش...

(انگار داشتن فیلم خانواده جاسوس و میدین😂)

بعد از دیدن ی قسمت کوتاهی و ی استراحت رفتیم دوباره سر درس 

من که خیلی بهم خوش گذشت 

ادرین

مرینت اومد خونمون و درس خوندیم موقع استراحت من فیلم گذاشتم دیدیم 

درسمون که تموم شد 

مرینت گفت

مرینت: من دیگه میرم خونه 

ادرین: باشه تو مدرسه میبینت

مرینت: ممنون خیلی بهم خوش گذاشت خدافظ

وقتی اینو گفت احساس کردم ی جوری شدم

ی حسی که هیچ وقت احساس نکرده بودم

ادرین: خدافظ 

مرینت

به سمت خونه راه اوفتادم خورشید غروب کرده بود 

من هم ی ربع دیگه به خونه رسیدم

زنگ در رو زدم کسی در رو باز نکرد کلید هامو در آوردم و 

خودم در رو باز کردم 

رفتم تو صدا زدم

مرینت: مامانننننن  باباااااااااا کسی خونه هست 

که چشم به نامه ای با برگه ای آبی رو یخچال چسبونده شده بود  

نامه رو کندم و شروع به خوندن کردم

 

سلام مرینت من و پدرت برامون ی کار مهم پیش اومده

و باید میرفتیم بیرون

و شب ساعت ۱۰ اینجورا میایم خونه

نگران نباشه

مامان ( سابین )

منم یکم برنج خورشت تو یخچال بود برداشتم گرم کرد

و ریختم تو بشقاب و خوردم

تو فکرم گفتم

چقدر تنها غذا خوردن با باهم خوردن فرق داره

دیگه داشت خوابم می‌برد

رفتم تو تختم و خوابیدم

 

                            ساعت ۹:۳۰

 

سابین

رسیدیم خونه کلید انداختم و رفتیم تو ولی ....

 

خب تموم شد 

ببخشید کم بود دیگه من سعی میکنم هر روز ساعت ۴ پارت بدم و ساعت ۸

لایک و کامنت فراموش نشه 

بایییییی