خیمه شب باز ♀️پارت 7

HARLEY HARLEY HARLEY · 1402/05/25 13:12 · خواندن 7 دقیقه

بچه ها قرار شد من هر روز پارت بدم🙂.... قرار نشد که حمایت ها کم بشه😑

کاور هم عوض کردم🙂🤞🏻(دوباره) 

اون جدیده ایدن هست😐(مثلا) 

برید ادامه مطلب 🙂

آدرین

نینو+آدرین؟؟!!!!

_الان میام!!!

چطوری باید دسته رو بکشم.. عملا نباید اینقدر بالا باشه!!

چهارپایه.. این دور و برا نیست؟!!

آلیا+آدرین بیا دیگه!!

_یه دقه دندون رو جیگر بزارین الان میام دیگه!!!!

+میوو

_جاسپر.. ترسیدم!!

اون حالتای قبل رو نداشت. وحشت زده بنظر نمیرسید و تنش نمیکرد.. بابتش خوشحالم/

فوضولی داشت منفجرم میکرد باید اون بالا رو میدیدم!..

اما الان گربم خیلی مهم تره!

_بیا بریم اول به تو یک چیزی بدم!..

دستامو سمتش بردم و بغلش کردم.. یکم از خودم فاصلش دادم تا مطمئن بشم خبری از چنگ و دندوناش نیست

_پسر خوب!.. ایدن میدونی غذاهای جاسپر کجاست؟!

وقتی سرش به بازی گرم میشه کلا نمیشنوه!!

+میوووو

به محض اینکه اون صدای عصبی ایجاد شد حتی وقت نکردم واکنشی نشون بدم.. از بغلم پرید و از پله ها پایین رفت..

_چرا باید همیشه اینطوری رفتار کنی!

بیشتر از اون... از چی فرار میکنه!

وقتی توی بغلم گرفتمش روی شونم بود. پس قطعا هرچی که ترسوندنش پشت من باید باشه...

نمیدونم چی حتی باعث شد به همچین نتیجه ای برسم. اما برگشتم و پشتمو نگاه کردم!..

بازم یه در دیگه؟!!.. تعجبی نداره اگر تو این خونه گم بشم!

با اینکه تمام خونه حس مزخرفی به ادم میشه.. اما انگار اینجا یه چیزیش فرق دارع!

نور چراغا به در نمیرسید و حسابی تاریک بود.

تنها چیزی که از در فهمیدم دستگیره گرد قدیمیش بود.

گوشم رو روی در گذاشتم و سعی کردم با نادیده گرفتن صدای قلبم تمرکز کنم!

هیچی...

هیچی..

وز وز های ساکت....

و...

+لا لا لا لا لا لا

سرم رو با سرعت از رو در برداشتم!!.. این... دیگه چی بود؟!!

درست شنیدم؟!!!.. صدای شدیدا ضعیفی بود.. حتما اشتباه متوجه شدم!!!

دوباره سرمو گذاشتم!!..نه..هیچ صدایی نیست!

_شاید بتونم....

از کنجکاوی که باعث شد دستم رو روی اون دستگیره لعنتی بزارم متنفرم!!!

داغ بود.. دستگیره اونقدر داغ بود که فقط 3 ثانیه دووم اوردم!!!..

_لعنتی!!!!!

+تو خوبی؟!!

_هععه؟!؟!!... ن.. نینو؟!

+دوساعته منتظرتیما!!

_م.. من

+چرا قیافت اینجوری شده؟!!.. مریض شدی؟!!

_ن. نه!.. میخواستم..!

+اوه.. وقتی اومدیم من رفتم تو اون اتاق.. هیچی توش نیست!

_تو رفتی تو اتاق؟!

+اره تقریبا کل خونه رو دیدم!

_و؟

+گفتم که هیچی توش نیست.. خودت ببین!

دستشو رو دستگیره گذاشت و با کمتری زور امکان بازش کرد!!!!!... چطوری؟!!!!!

توی اتاق تاریک بود!.. دستشو روی دیوار گذاشت و با صدای کلیک نور کم زوری اتاق رو گرفت.. حق با اون بود.. هیچ چیز توی اتاق نیست!

+با بچه ها توی حیاط نشستیم.. حیاط باحالی داره!

_اوهوم..

+بیا بریم دیگه!!!.

_باوووشششش

*******************

کارلوس+بابا چه عجب سعادت دیدن دادید

_بیشین سر جات بادوم هندی بازی چیه؟!

آلیا+جرعت حقیقت!

_اصن حقیقتی مونده که بخوایم بازی کنیم؟!

ایدن+کیفیش به همینه دیگه😂

شماهم نابغه این😑

_ساعت چنده؟

لوکا که همیشه گوشیش پیششه روشنش کرد و گفت_12:15

آلیا+هنوووز دوازده ربعه؟؟؟؟!.. الان باید 1 باشه!

لوکا+هی بچه ها... آنتنای شماهم رفته؟

کارلوس_اره منم آنتن ندارم

ایدن+حتما این نقطه اینجوریه چون من داشتم!

_امروز اتفاقای عجیب زیاد افتاده ساعت و آنتن دیگه خیلی پیش پا افتادست.

کارلوس+امروز تنها چیز عجیبی که اتفاق افتاد رفتارای تو بود!

ایدن+حتی قبل از اون...

_من عجیب شدم؟؟؟!.. یه نگاه به دور و برتون بندازین!!!.. ادرس همونه که از بابا گرفتیم اما اینجا جایی نیست که باید باشیم!!.. ما توی یک خونه دیگه ایم!!

آلیا +اره ولی چه اهمیتی داره؟!!.. هیچکس اینجا نمیاد!

_مشکل دقیقا همینه!!..هیچکس اینجا نمیاد و خونه رو خاک برداشته!!!.. اما توی یخچال پر از تنقلات تازست! و دائم طبقه بالا صدای گم گم میاد!!!

+گم گم؟!.. مگه اینجا طبقه بالا داره؟!

_یه اتاق زیر شیرونی داره

لوکا هندزفریارو از گوشش دراورد_جدی؟!

_فکر کنم.. یه دستگیره بالای سقف بود.

لوکا+وقتی همه اینارو یهو سرجمع کردی ترسیدم😑

_لازمه بگم بایدم بترسی؟!!..باید ازینجا بریم اینجا باغ عمو نیست و معلوم نیست خونه کیه!

ایدن+تاحالا که اتفاقی نیوفتاده افتاده؟بعدشم وقتی خونه مال هیچکسی نیست دزدکی اومدن محسوب نمیشه میشه؟!

اتفاق عجیب.. دیگه چی بیشتر از این میخواد بشه؟!!

کل کل باهاشون بی فایدس.. اعصاب سوال جواب شدن رو نداشتم/..

_حالا بیخیال بطری کوش؟!

*مرینت*

خواب به چشمام نمیومد..نه تا زمانی که همه چیز رو نمیفهمیدم!

هرچی بیشتر توی اینترنت میگشتم همه چیز مرموز تر میشد.. انگار هیچ سرو تهی وجود نداشت!

نمیدونم باید به اطلاعات کدوم سایت اعتماد کنم.. اما همه سایت و وبلاگا به یک چیز اشاره میکنه :مادر و پدری که 2 بچشون رو به قتل میرسونن و دستگیر میشن.. مادر دچار بیماری روانی و پدر یه قاتل درجه 1!

هردو با بی رحمی کامل کشته شدن که پلیس و مامورا از شرح طریق مرگشون خود داری کردن!

به صندلیم تکیه دادم و ناخونام رو جلوی لبم قرار دادم.. اتاق تاریک بود و فقط صفحه کامپیوتر دیده میشد!

روی صفحه مانیتور یه فایل باز شد!..

یه فیلم سیاه سفید... یه زن؟!!! بدنش فرم عجیبی داشت!!!..

دستاش خیلی لاغر بود به جرعت میتونم بگم هیچ گوشتی زیر پوستای چروکیدش وجود نداشت!!

صورتش با یه ماسک سفید پوشیده شده بود و لباس پرنسسی پوشیده بود...انگار به زور داشت راه میرفت!اهنگی که روی ویدیو بود بی کلام بود. اما استخون به استخون بدنم رو میلرزوند!!.. این فیلم دیگه چیه!!

حس ترسناکی بهم میداد!!.. موس رو توی دستم گرفتم و سمت دیلت بردمش!.. اما از ویدیو خارج نمیشد!!!

دکمه آف روی کیس رو فشار دادم.. کار نمیکنه!!!

صبر کن...!!!.. روی ویدیو به صورت پراکنده یه سری نوشته میاد!!..

خیلی سریع رد میشه نمیتونم بفهمم چیه!

اما دائم تکرار میشد!.. فلش وار میومد و میرفت!

سرم رو به مانیتور نزدیک کردم تا اسما رو بخونم!.. حتی متوجه نشدم اون زن دیگه توی ویدیو نبود و صحنه عوض شده!

فقط تمرکزم روی اسما بود!

از توی کشوی میز تحریر دفترچمو دراوردم تا چیزی که میبینم رو بنویسم.. چشمم فقط چیزی که میدید رو به کاغذ انتقال میداد حتی نمیتونستم بفهمم اونا چین!.. صدای کشیده شدن چیزی روی شیشه شنیده شد و کامپیوتر خاموش شد!

نمیدونم چه واکنشی باید نشون بدم!..نه..فایده نداشت چند بار امتحان میکنم روشن نمیشه!.. با استفاده از نور گوشیم رفتم سمت دیوار تا برق اتاقو روشن کنم

"کلیک".. "کلیک"

روشن نمیشه!!!..خدایا.. فیوز پرید؟!..

برگه روی میز رو برداشتم و روی تخت نشستم.. چراغ قوه گوشیمو سمت نوشته گرفتم تا اسمارو با آرامش بخونم!

"آلیا...."

اولین اسم.. آلیاست.. ؟!!! این که... نه نه حتما اشتباهی شده!

"لحیف"(لحیف همون نینو هست یه وقت گیج نشین

درست نمیدونم لحیف کدومشونه.. اما مطمئنم اونم جزو همون بچه هاست!!!

""کارلوس... "ایدن"... "لوکا"

بعد از اون.. اسم خودم بود!!!!

و بعدش... "آدرین"

این... چه معنی میده؟!!.. ترتیب اسمامون دلیلی داشت؟!!!.. چرا تو یک ویدیو با محتوایی مثل اون اسمامون باید نوشته میشد؟!!!!...

 

 

 

 

 

لایک و کامنت فراموش نشه ❤💬