عشق اتشین❤️‍🔥p9

R.A R.A R.A · 1402/05/24 21:02 · خواندن 1 دقیقه

سلام اینم پارت بعدی

========================================

 

 

بعد ظهر شد

مرینت

منو کاگامی از خانه بیرون زدیم کاگامی اینقدر استرس داشت که صورتش سرخ شده بود..

ادرین

منو فلیکس قرار گذاشتیم وقتی به هم رسیدیم فلیکس رنگش پریده بود از استرس درست مثل اولین روز منو عشقم

نویسنده

هرچقدر نفر در پارک به هم رسیدند و همو ملاقات کردند 

مرینت رفت تو بغل ادرین و با هم به اونور پارک رفتن

کاگامی.مرینت ج..جون ک..ک..کجا میری؟

فیلکس .ادرین ق..ق..قرار نبود بری!

ادرین .خب خب هول نشید با هم بحرفید تا منو عشقم بریم بستنی بخوریم

کاگامی .خ.خ.خب سلام

فلیکس. وای من سلام نکردم یادم رفت

کاگامی نه من زود سلام کردم 😮‍💨😰

جفتشون زدن زیر خنده و همزمان با هم گفتند من بهت علاقه دارم .

هر دو متعجب شدن 

ادرین گفت:

ما تمام مدت پشت سرتون بودیم از بس هول بودید متوجه ما نشدید حتی ازتون فیلم هم گرفتیم 😂

کاگامی و فلیکس تعجب کردند و بهدش خندیدند و رفتند تا 4نفری بستنی بخورند.

دو روز بعد ..

کاگامی پیش مادرش نشست و گفت

کاگامی.مامان ی پسره هست اسمش

مادرش .قرار نبود بری و بیای اسم پسر بیاری میدونی که جوابم منفیه نزار به پدرت بگم حالا برو تو اتاقت

کاگامی با چشمان گریان به سمت اتاقش رفت و با فلیکس تماس گرفت

فلیکس .سلام ماه من

کاگامی.من دیگه ماهت نیستم مادرم اجازه نمیده ما با هم باشیم ببخشید منو فراموش کن و زندگیه قبلیتون ادامه بده🤧😭

فلیکس تا چند ماه سرخورده و افسرده بود 

تا اینکه....

========================================

ببخشید این پارت یکم کوتاه بود برای پارت بعد۱۶۰ بازدید و ۱۰لایک و ۵ کامنت

خدافس