رمان دوستی p8

۰۰ ۰۰ ۰۰ · 1402/05/24 12:18 · خواندن 2 دقیقه

سلام بعضیا منو تو انیمه گرل می‌شناسند من اونجا رمان ... میزارم تاحالا ۸ پارت دادم گفتم پارت ۸ اونجا هم بزارم

پارت های قبلو اونجا بخونین

+چقدر خوابیدم 😪🤭 ، میرم دوش بگیرم . خواستم بلند شم که یه چیزی بزرگ و سفت رو زیر پام حس کردم . اره . اون ادوارد بود که خوابش برده بود . کتش رو رو خودش انداخته بود چون دیشب هوا سرد بود. کتش رو کنار زدم و پتمو روش گذاشتم. سرشو آروم بلند کردم و بالشتی رو زیر سرش گذاشتم . رفتم حموم. داشتم خودمو میشستم که وقتی لای پامو دیدم بخاطر دیروز گریم گرفت. چرا باید به من ۲ بار تج*اوز بشه؟ بخاطر اینکه دس*تمالی شدم حالم از خودم بهم میخوره! اشکامو پاک کردم آروم رفتم تو اتاق ولی ادوارد نبود:

+ کجا رفت؟

_ کاری داشتی؟

+ آره،  بیشور پشت سرم بود.

+ اینجا چه گلی میخوری؟

_ میخواستم بیام دوباره بخوابم ولی تو اینجا بودی

_ از توالت آمدم.:/

+ منم حموم بودم بیش*ور 

+ خیلی راه چپی هستی!

_ نه من از کودکی راه راست رفتم:/

+ مطمعن باش یکروزی چپ میری اونم تو خونه ی من!

_ ن

+میری یانه؟

_ باشه جوش نزن رفتم

+منم سریع رفتم تو اتاقم

+پشتم چه غلطی میکرد؟ینی میخواست بهم تج*اوز کنه ؟؟؟؟؟؟ 

#بعد از ظهر 

_ مارین؟ +بله _ لباس+نمیدم _ پس لباس پسرونه داری؟ +به تو ربط نداره! _نداره؟ +نه! _ باشه!

+دیدم دوید سمت حموم و درو بستو آب باز کرد:

_اوخییی لباسام خیسی شد  مریض میشممم

+خودت کردی! _ نه +من خرم؟ _ شاید؟ +خیلی بیش*وری ! میرم بیارم!!

+یعنی باید اینارو بپوشه؟ اما اینا مال اون بود..

#گذشته:

_ مالیییییییننن +چی میخوالی؟ _ بیاا+اومدم 

_لباسام خوشقلن؟ +خیلییییی _میخوای ماله بایامی رو بلدالی؟ +ولی عمو نالاحت میشه .._ نه بلاش بزلگه ! قول میدی وقتی بزلگ شدی بپوشیش؟

+قول میدم 

#حال...

پارت بعد ۱۰ لایک و ۷ کامنت