?Who is the king
F2 p1
من دوباره برگشتم 🖐
سوار هواپیما شدن و برام دست تکون دادن
با اشک بهشون نگا میکردم و فریاد میزدم : نهههه ! سوار نشید ! ترو خدا نرید !
میخواستم بدوم سمتشون اما انگار یکی محکم منو سر جام نگه داشته بود
داد زدم : مامان ! بابا ! ترو خدا نرید !
اما دیگه دیر شده بود سوار هواپیما شده بودن و هواپیما حرکت کرد
بعد از چند دقیقه اعلام کردن ک سقوط کرده
جیغ بلندی کشیدم : نهههههههه
یهو از خواب پریدم خاله کاگامی روی سرم نشسته بود
بلند شدم و محکم بغلش کردم
دستشو توی موهام کشید و گفت : عزیزم بازم خواب دیدی ؟
من : اره
کاگامی : اینطوری نمیشه، باید بری پیش یه روانشناس
من : نه نه نمیخوام فقط اینطوری میتونم پدر و مادرمو ببینم
لبخندی زد و گفت : عزیزم خودتم میدونی این خواب ها اصلا برات خوب نیست و ممکنه اخرش بهت اسیب برسونه
من : بزار یکم دیگه بگذره و با نبود پدر و مادرم کنار بیام بعدش شاید یه فکری کردم
به نشانه تأیید سرشو تکون داد و گفت : بیا پایین میخوایم باهات صحبت کنیم
من : الان میام
از اتاق رف بیرون
منم بلد شدم دست و صورتمو شستم و لباسامو عوض کردم
تو اینه نگاهی ب خودم انداختم
یه روز دیگه بدون شما
نفس عمیقی کشیدم و رفتم پایین
عمو رو توی پذیرایی دیدم چشمام برق زد و گفتم : عمو ادرین !
ادرین : ابیگل !
(ادرین عموش نیست پسر عموی باباشه )
رفتم سمتش و بغلش کردم
من : شما کی از امریکا برگشتید ؟
ادرین : یکم پیش رسیدم
من : دلم براتون تنگ شده بود
ادرین : منم همینطور اما ..... خبرای خوبی ندارم
من : چیزی شده ؟
ب مبل رو به روش اشاره کرد و گفت : بشین
خاله کاگامی و عمو ادرین هم رو به روم نشستن
ادرین : میدونم الان تو دوران خوبی نیستی و هنوز نتونستی با نبود پدر و مادرت کنار بیای الان بیشتر از هر موقعی میخوایم کنارت باشیم اما ....
من : اما چی ؟
کاگامی : ما مجبوریم برای کارای شرکت برگردیم امریکا
ادرین : و تو ...
من : من نمیخوام از اینجا برم میخوام تو پاریس بمونم
کاگامی : ما نمیتونیم تو رو اینجا تنها بزاریم که
من: اصلا نیازی نیست نگران من باشید من خودم میتونم تنهایی زندگی کنم الان دیگه ۱۹ سالمه !
ادرین : تو مطمعنی؟
من : اهوم
ادرین : الان به سن قانونی رسیدی و میتونم تمام سروت پدرت رو ب اسم خودت بزنم میتونی واسه خودت یه کسبوکار راه بندازی و هر وقت به چیزی نیاز داشتی من اینجام
من : خیلی ممنونم
ادرین : این خونه رو هم ب اسم خودت میزنم میتونی اینجا زندگی کنی
من : اما اینجا خیلی برای من بزرگه ، اینجا رو برای خودتون نگه دارید وقتی میاید اینجا خونه داشته باشید من واسه خودم یه خونه دیگه میگیرم
ادرین : هر جور راحتی میتونی هر جا که دوست داری بمونی
من : پروازتون کیه ؟
کاگامی : چند ساعت دیگه ، کم کم باید بریم
من : از دستم ناراحت نشید اما من نمیتونم بیام اونجا
ادرین : نه نیازی نیست نمیخوام خاطراتت برات تازه شه
من : همینجا ازتون خداحافظی میکنم خیلی دوستون دارم
کاگامی : ماهم همینطور عزیزم
2777 کاراکتر
قسمت های اول یکم گنگ و نا معلومه
لایک و کامنت فراموش نشه