پرواز با بال خیال P19

发讨厌🌹 · 19:56 1402/05/23

سلام به همگی میدونم خیلی دیر شده و واقعا عذر میخوام ولی اومدم با پارتی خیلی خیلی حساس و پخ پخی. تو این پارت شخصیت جدید داریم .......

¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿¿

( بچه ها میدونم این شخصیت ماجراجویی در لندن قراره باشه ولی چیز دیگه ای پیدا نکردم )

راستی قبل شروع اگر اسم شخصیت شبیه اسم یکی از شخصیت رمان شماست واقعا عذر میخوام چون اسمش رو من از هیچکس بر نداشتم.

رزیتا :

سلام من اسمم روزیتا هست من یک ماموریت دارم که باید به پایان برسونمش و با موفقیت و سربلندی بیرون بیام ( کم کم و آرام آرام داره جنایی میشه ) ریئس من که اسمش جک هست ( من اسم جک رو دوس دارم بخاطر همین اسمش جک شد ) به من یک ماموریت داده دینگ دینگ ای بابا گوشیم زنگ خورد ای وای من ریئسه 

مکالمه:

+سلام آقای جک 

×سلام رزیتا کجایی؟

+قربان تو راه رسیدن به پاریسم 

×خوبه نقشه یادت هست دیگه 

+بله نقشه کامل یادمه

×خوبه خدافظ

+خداحافظ قربان

اوف به خیر گذشت من یکی از بهترین مامور های این سازمان دزد هستم . به خاطر همین من رو گذاشتن چون بخاطر خوشگلیم پسرا گولم رو میخورن 

فلش بک به مرینت و آدرین 

( یادم رفت تو پارت قبلی این رو بدم فقط توجه کنید که متن های بالا هم برای .......بعده)

2سال بعد ......

مرینت : 

صبح آلیا زنگ زد و بیدارمون کرد گف یه شخص خوشگل اومده به پاریس دم برج ایفله من خیلی دلم میخواست ببینمش بخاطر همین پاشدم آدرین نمیخواست بیاد ولی راضیش کردم رفتیم اونجا 

آدرین : 

رفتیم و مرینت دستم رو گرفته بود رفتیم و دختره تا اومد جلوی چشمم عاشقش شدم ( ای خیانت کار ) گفت تو باید آدرین آگرست باشی میشه یه امضا داشته باشم من امضا رو که دادم به مرینت نگاه کردم عصبانی بود من باید فکر اون رو از سرم بیرون میکردم اومدم خونه مرینت رفت که ناهار درست کنه دیدم یه شماره نوشته شده به اسم رزیتا اولش یادم نیومد بعد فهمیدم که رزیتا اون دختر خوشگلس ( آدی بد 😢😢) بعد نوشته بود زنگ بزن منم بخاطر اینکه مرینت شک نکنه ادا در آوردم که از محل کارم زنگ زدن و باید سریع برم شرکت یکم ناراحت شد واسه این که شک نکنه ازش لب گرفتم و رفتم بیرون زنگ زدم بهش گفت بیا خونه من منم رفتم سلام کردیم یکم حرف زدیم بعد بهم گفت که فکر نمیکردم تو به مرینت خیانت کنی این رو که گفت یکم ناراحت شدم .

رزیتا : 

واسه این که همه چی خوب پیش بره بعد این حرفم موهام رو تو هوا تکون دادم و اومد بلندم کردو بردم نزدیک خودش بعد گفت خودمم فکر نمیکردم ولی تو خوشگل تری بعد لبش رو آروم اورد سمتم منم لبم رو بردم پیشش و از هم لب گرفایم وقتی تموم شد آدرین رفت خونه ...

مرینت : 

نگران بودم که آدرین دیر کرد نکنه بهم خیا....  نه نه مرینت اون تو رو دوس داره همچین کاری نمیکنه ( آخی مرینت ساده لوح ) بعد آدرین اومد ناهار خوردیم و فیلم دیدیم حرف زدیم و خوابیدیم

آدرین : 

موقع خواب فقط به رزیتا فکر میکردم لعنتی چقدر خوشگل بود ولی. من نمیتونم به مرینت خیانت کنم ولی چهره خوشگلش .......

 

پایان پارت اگه کم بود ببخشید

تو کامنت ها بگید به نظرتون نقشه رزیتا چیه ؟؟؟¿¿¿

بای