عشق آتشین ❤️🔥p7
هلو
اومدم با پارت 7
راستی جولیکاخواهر ادرین و لوکا برادر مرینت هست فلیکس پسر خاله ادرین و کاگامی دختر عموی مرنت است
(لوکا و جولیکا نسبتی با هم ندارن)
========================================
وقتی مادر مرینت این حرف را گفت کل جمع اشک توی چشماشون جمع شد و مرینت به آشپز خانه رفت و ادرین را صدا کرد.
ادرین.....ادرین بیا...
مرینت.منو ببر پیش بابام دلم براش تنگ شده
ادرین.الان که نمیشه بیا بریم فعلا
مرینت.همین الان منو میبری وگرنه نه من نه تو🤬
ادرین.باشه ولی برو جولیکاو لوکا را صدا کن باهم بریم که بقیه شک نکنن
مرینت.باشه
همون موقع زنگ خانه به صدا درآمد
دینگ دینگ دینگ.....دینگ دینگ دینگ
مرینت رفت و در را باز کرد اون کاگامی بود
(کاگامی دختر عموی مرینت هست)
مرینت رفت توی بغل کاگامی و به خانه بردش
مرینت از کاگامی خواست تا همراه آنها بیاید خلاصه همه باهم بیرون رفتند
ادرین و مرینت کم کم متوجه نگاه های زیر چشمی لوکا و جولیا به هم شدنو و خنده ریزی کردند و به راه ادامه دادند.
سر خاک پدر مرینت رسیدند دیدند که فلیکس سر خاک پدرش نشسته (قبر پدر مرینت و پدر فیلکس کنار هم است)
ادرین به مرینت گفت الان جلو نرو ولی مرینت گفت که نه با هم میریم تا بسوزه درستت را بده به من
مری و ادری دست توی دست هم از جلوی فلیکس رد شدند کاگامی و جولیا و لوکا هم کنارشان بودند و فیلکس سرش را بالا آورد تا آمد تیکه بندازه با کاگامی چشم توی چشم شد توی همون نگاه اول عاشق کاگامی شد
فلیکس ادرین را صدا زد ادرین پیش فلیکس رفت و فلیکس سلام و احوال پرسی کرد ادرین خشک جواب اون را داد
فلیکس.و عاشق اون دختر مو آبی شدم سؤ تفاهم نشه ها مرینت نه اون یکی
ادرین. لبخنده کوچیکی زد و گفت کاگامی را میگی
فلیکس. پس کاگامی ،اسمش هم مثل خودش قشنگه
ادرین. وصلت میکنم داداش
فلیکس جلو اومد و سلام کرد و کمی وایستاد و بعد خدا حافظی کرد و رفت کاگامی از خاطره های دوران کودکی اش تعریف میکند میگفت
(عمو مت یکبار منو مرینت را با هم اشتباه گرفت چون ما خیلی شبیه هم بودیم و مادرمون هم لباس شکل هم برامون خرید بودند )
همه خندیدند و از قبرستان بیرون رفتند
شب شد همه ی میهمانان به خانه خودشان رفتند (جولیکا ادرین امیلی و گابریل )
کاگامی و مرینت در اتاق مری بودند و کاگامی داشت با گوشی خودش کار میکرد و مرینت داشت با ادرین چت میکرد ادرین ماجرا را به مرینت گفت مرینت متعجب شد ولی خب اینبار به فلیکس اعتماد کرد و گفت باهاش در مورد فلیکس حرف میزنم.
مرینت کمی ماکارون از پایین آورد و به کاگامی گفت لیا اینجا یکم بحرفیم .....
========================================
پارت بعدی با ۱۴۰بازدید و ۱۰لایک
👋🏻