عشق بچگی پارت حقیقت

𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 𝒩𝒾𝓎𝒶𝓎𝑒𝓈𝒽 · 1402/05/22 22:38 · خواندن 2 دقیقه

میخوام حقیقت رو بدونید

خب میخوام این سری حرس تون رو دربیارم پارت بعد ادامه داستان هست😂

مرینت. دختری زیبا با چشمانی آبی و موهایی سرمه‌ای 

لوکا. موهایی آبی چشمانی آبی مایل به طوسی 

فیلیکس. پسری زیبا موهایی طلایی و چشمانی آبی

آدرین. پسری فوقالعاده جذاب با موهایی طلایی و چشمانی روشن به رنگ سبز

کاگامی. موهایی حنایی و چشمانی مشکی

گابریل. موهایی حنایی و چشمانی طوسی

تام. موهایی سرمه‌ای و چشمانی آبی مایل به طوسی

 

مامان مرینت خواهر دوقولوی مادر آدرین بود که اسم مادر آدرین امیلی و مادر مرینت آملی 

ولی چرا اسم کسی که مرینت سر مزارش گریه کرد سابین بود؟

خب اینجا متوجه مشیم که مادر مرینت موقع آخرین زایمان یعنی دنیا اومدن مرینت میمیره و پدرش ازدواج مجدد میکنه

 ولی چرا رنگ چشم های مرینت و برادراش با آدرین و کاگامی فرق میکنه؟ 

خب وقتی مادر مرینت ورآدرین یعنی آملی و امیلی به دنیا اومدن رنگ چشم آملی به پدرشون رفت  و امیلی به مادرش

خب رنگ مو چی؟

رنگ موی هر جفتشون طلایی بود ولی چرا رنگ موی مرینت و لوکا فرق می‌کرد خب به پدرشون رفت و فیلیکس به مادرش . آدرین ‌. به مادرش . کاگامی بع هیچ کدوم نرفته چرا آخه؟

معلوم میشه کاگامی به فرزند خوندی گرفته میشه چون امیلی تا ۱۵ سال اول ازدواج بچه دار نمیشه ولی بعد از چهار سال وقتی کاگامی رو گرفتن آدرین رو باردار میشه

اینجا یه مشکلی هست چرا مرینت سر مزار سابین گریه کرد و انگار مادر واقعی خودش بود نکنه مربنت نمی‌دونست مادرش مرده بود و سابین مادرش نیست 

نه مرینت میدونست ولی چون تا بحال مادرش رو ندید سابین جای مادرش بود ولی  مرینت انگار داشت برای هم خون خودش گریه میکرد 

سابین خواهر خودشو کشت ینی آملی یعنی اون خواهرای دوقولو یه خواهر بزرگتر داشتن ولی بعد به دنیا اومدن دوقلوها بخاطر اینکه دوست داشت تک فرزند باشه فرار کرد و پزشک شد بعد به دنیا اومدن بچه در شکم خواهرش ماری سمی قرار داد و شکم رو دوخت و اون مار  داخل بدن اون رو خوردن و باعث مرگ آملی شد  (داستان جنایی شد)

ولی چرا امیلی رو نکشت سابین عاشق تام میشه و باهم به قرار هایی داشتن ولی سابین یه دفعه به یه سفر میره و تام رو ول میکنه بعد از ده سال بر میگرده میبینه تام ازدواج کرده و بچه سوم رو هم قراره به دنیا بیاره ولی سابین نقشه میکشه و خواهرش رو میکشه و با تام ازدواج میکنه بعد متوجه میشن سابین خواهر بزرگتر آملی و امیلی بوده . پایان