
معرفی+برای من طولانی ، برای تو کوتاهp1

اول از همه باید تشکر کنم از زهرا جان بابت ساخت کاور خوشگل❤️
دوستان «توجه کنید که رمان میراکلسی نیست»
معرفی رمان «برای من طولانی ، برای تو کوتاه»
ژانر: عاشقانه ، تخیلی «کمی» ، غمگین
شخصیت ها:
میساکی: دختری خجالتی و آرام, از اشراف زادگان ۱۸ساله,عاشق نقاشی,هیچ دوستی نداره,
شینتا: پسری باحال و جذاب, از خانواده اشرافی , ۱۸ساله،عاشق بیکاری, همه عاشقشن
کاگورا: دختری مغرور و از خودراضی ولی گاهی دلسوز،۱۸ ساله, از اشرافی ها,عاشق خودنمایی
یامی: پسری که فقط کارش مواظبت و خودنمایی برای کاگورا است،۱۹ ساله
شروع داستان❤️
بزن ادامه🌼
میساکی
بی صبرانه منتظر مدرسه هستم ولی حالم از مدرسه بهم میخوره فقط به مدرسه میرم تا بتونم از این عمارت نحس خلاص شم
بعد از مرگ مادرم ، انگار زندگیمو بر داشتن از اول نقاشی کردن
فکر میکنم حدود یه ساله
هنوز هم لالای های مادرم توی گوشمه
البته بزودی قراره پدرم حتی اونم از بگیره
نمیدونم چرا بعضیا آرزو دارن جای من باشن ثروتمند،کسی که شب ها توی تختی با نرده هایی از طلا می خوابه!
هه
مادرم که برد دیگه حرف نزدم خیلی برام شوکه کننده بود اون شب مادرم داشت منو نوازش میکرد یک لحظه حس کردم دیگه دستاشو حس نمیکنم سرمو روبش برگردوندم اما اون.......
شینتا
خب امروز قراره برم مدرسه جدید چی ببرم هیچی ولش من که اصلا درس نمیخونم
خودمو پرت کردم روی تخت
ناگهان در باز شد
واوایلا اینکه پدره
+سلام پدر یعنی پادشاه
_ چرا خوابیدی عجله کن مگه میخوای آبروی خانواده رو ببری......
خدایا بازم شروع شد ور ور ور....
امروز قراره برم دانشگاه جدید خب مشکلی نیست اینقد خودمو خاص جلوه میدم که خودشون بیان طرفم.....
خب دوستان ببخشید جای حساس گیر نیاوردم ولی داستان قراره خیلی جذاب شه پس حتما پارت بعد رو بخونین
لایک و کامنت فراموش نکنین❤️
بای