
زندگی پیچیدهp6

Hi🤙🏻 برین ادامه مطلب👇👇
فلش بک به اتفاق ۱۵ سال پیش
وای خیلی خوشحالم قراره آدرین رو ببینم😊😊
خوب برم آماده بشم
(از زبان نويسنده قشنگتون)
مرینت نمیدونست که لوکا یواشکی مراقب کارهاش بود و اون مرینت رو دوست داشت ❤️ و نمیخواست مرینت و آدرین به هم برسن😡 برای همین رفت پیش کلویی و گفت آدرین رو به یک مهمونی ببره و اونو مست کنه که دیگه هیچی نفهمه🍷و باهاش معامله ۱۰۰۰۰ میلیارد دلار پول رو کرد(بچه ها لوکا بچه پولداره) کلویی هم گفت که هم پول میخواد هم آدرین رو😈 لوکا هم قبول کرد و بعد از اون اتفاق مرینت از خونشون بیرون اومد و میخواست بره پیش آدرین که لوکا جلوی راهش سبز شد 😔 و گفت (مکالمه مرینت و لوکا)
لوکا:مرینت خبر بدی برات دارم😔
مرینت:چی شده مگه😐
لوکا: نه دلم نمیاد بهت بگم(بگو دیگه جونمون بالا اومد)
مرینت:من وقت این مسخره بازیا رو ندارم لوکا همین الان برو کنار😠🙁
لوکا: دقیقا همین خبر بد درمورد آدرینه😔
مرینت:حرف حسابت چیه🤨
لوکا:آدرین و کلویی باهم تو یه مهمونین😔 به نظر میاد تو رو هم دعوت نکردن😌
مرینت:چی این امکان نداره😟 تا با چشمای خودم نبینم باور نمیکنم😨
لوکا:باشه بیا بریم تا نشونت بدم😌
(از زبان نویسنده خوشگلتون)
مرینت همراه لوکا به اون مهمونی رفت🎊🎊 و دید آدرین حسابی مست کرده🍷 و چسبیده به کلویی😈💦 وقتی این صحنه رو دید با تمام وجودش میخواست گریه و کنه و داد بزنه بدو بدو رفت سمت آدرین😠 و یه سیلی زد تو گوشش و با چشمای گریون از اونجا رفت😭😭
(فلش بک به زمان حال)
آدرین بالای سر پرینت بود و هنوز به خاطر اون اتفاق از خودش خجالت میکشید😔 و دوست داشت بدونه چه آدم پلیدی باعث این اتفاق شده 😔 دلش میخواست که گذشته رو عوض کنه و بابت همه ی کارهایی که کرده از مرینت معذرت خواهی کنه😔 با خودش فکر میکرد ای کاش بشه به گذشته برگشت.....
خوب برای پارت بعد ۲۰ لایک و ۱۵ تا کامنت خوب منتظر نظرهای قشنگون هستم🤗🤗