
مامور های لجباز ( پارت 10)

خب حرفی ندارم برید ادامه 🧋🧋
که یهو در باز شد و مرینت امد داخل مرینت : مزاحم که نیستم؟ ادرین : نه این چه حرفیه بیا بشین مرینت : نه من میرم خیلی گشنمه میخواستم بگم اگه شما هم گشنتونه میتونید بیایید شام درست کردم ادرین : اتفاقا منم خیلی گشنمه فیلیکس به من نگاه کرد و گفت : منم گشنمه بریم رفتیم و نشستیم روی غذاخوری مرینت پاستا درست کرده بود خیلی خوشمزه بود تا حالا دستپخت مرینت رو نخورده بودم داشتم به مرینت نگاه میکردم فیلیکس گفت : مرینت نمیدونستم دستپختت هم انقدر خوشمزه اس! مرینت : چیه مگه یه پاستا عه دیگه ادرین : نه خداییش خوشمزه اس
فردا صبح از زبان مرینت *
کم کم چشمامو باز کردم ساعت 8 بود وای نه 4 ساعت دیگه پرواز داشتیم پاشدم رفتم یه دوش گرفتم و یه ست نیم تنه و شلوار پوشیدم رفتم بیرون ادرین هنوز مثل خرس خواب بود رفتم کنارش نشستم و گفتم : ادرین ادرین میدونی ساعت چنده بادستبا دستم تکونش دادم بیدار شد سرش را بلند کرد صورت هامون خیلی نزدیک هم بود ادرین داشت بیشتر صورتش را نزدیک صورتم میکرد لباش به لبم خورد که من سریع بلند شدم و گفتم : صبح به خیر ادرین بدون اینکه چیزی بگه رفت دستشویی وا چرا اینجوری کرد؟ بازم برگشته به حالت اولش که خیلی لجباز بود حالا ولش کن صبحونه چی بخوریم؟؟ رفتم در یخچال رو باز کردم هیچی توش ندیدم مثل کویر لوت بود رفتم اتاق به ادرین گفتم که واسه صبحونه هیچی نیست چیکار کنیم ادرین: بریم پایین اونجا یه چیز هایی سفارش میدیم......
ساعت 11
دیگه یک ساعت مونده بود باید میرفتیم فرودگاه با لوکا هم خداحافظی کرده بودیم همه چی کامل بود رفتم بیرون ادرین و فلیکس منتظر من بودن رفتم و گفتم خب اینم از این چقدر زود گذشت مگه نه دلم به امریکا تنگ میشه ادرین : اره ولی من بیشتر به وقت هایی که باهم بودیم تنگ میشه چچی ادرین چی گفت منظورش من بودم حالا چرا اینجوری گفت؟؟ رفتیم سوار ماشین شدیم و پیش یه سوی فرودگاه رفتیم رسیدیم کم مونده بود دیرمون بشه رفتیم و وارد هواپیما شدیم هستس به ما جایمان را نشان داد 3 تا صندلی کنار هم بود ادرین : مرینت اینبار تو کنار پنجره بشین دیگه نوبت توعه سری پیش من نشستم لبخند زدم و رفتم نشستم ادرین پیش من و فلیکس هم پیش ادرین نشست وسط های پرواز بود که هستس پرسید چیزی میل دارید؟؟ چند تا چیز سفارش دادیم و خوردیم که رسیدیم فرانسه من رفتم خونه خودم فردا میرم پیش مامان و بابام رفتم و استراحت کردم ساعت 9 شب بود پاشدم و یه شام به خودم درست کردم نشستم که بخورم همش ادرین جلوی چشمم ظاهر میشد و خندم میگرفت شامم رو خوردم و ظرف هارا هم شستم رفتم داشتم فیلم نگاه میکردم که زنگ خونم خورد ساعت 11 عه کی میتونه باشه؟؟
رفتم درو باز کردم و دیدم فیلیکسه
خب تامام تا پارت بعد لایک و کامنت فراموش نشه ❤❤