رمان عشق قلبی🤍🖇part 2
خب امروز 2پارت گذاشتم ببینید لایک کنید کامنت هم بزارید فردا بازم پارت میدم.
بزن ادامه مطالب👇🏻😇
رمان عشق قلبی🤍🖇part2
hi
اومدم با پارت جدید رمان بخونید لذت ببرید
.
.
.
.
.
چشمام گرد شده بود😳
پیام از طرف ادرین بود
هنگ مونده بودم نمیدونستم شماره من رو ازکجا اورده
شروع کردم به خوندن پیام ها...
باورم نمیشد ادرین منو دعوت کرده بود بعد از ظهر بریم سر قرار
داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم که گوشیم زنگ خورد الیا بهترین دوستم بود.
االیا: سلام مری جون چخبر چلاغ جانم؟
مرینت: سلام شِرکم سلامتی تو چخبر؟
وای الیا میدونی چی شدههه؟!
الیا: مرض مگه من پیشتم که بدونم چی شده؟
حالا ول کن چی شده؟!
مرینت: وای الیا ادرین بعد مدرسه بهم پیام داد گفت بعد از ظهر بریم سر قرار🖇
الیا: خب میبینم کفترای عاشق دارن به همدیگه میرسن!
حالا کجا قرار داری؟
مرینت: پیش......
این پارت هم تموم شد نظر تو ذوق مح🤍💜
برای پارت بعدی7لایک8کامنت🍫🌸