عشق آتشین ❤️🔥p5
سلام
اومدم بل جذاب ترین پارت داستان
منتظرتون نمیزارم👇🏻
========================================
مرنت وارد شد ادرین به استقبالش رفت و بر پیشانی مری بوسه زد.
دست مرینت را در دستش گرفت و تا میز راهنماییش کرد،
ادرین از قبل درخواست اهنگ ملایم و عاشقانه را کرده بود پس اهنگ بخش شد،منو را اوردند مرینت قهوه ترک سفارش داد و ادرین اسپرسو .
گوشی مرینت زنگ خورد:دینگ....دینگ
او پدرمری بود مرینت از جایش بلند شد از میز دور شد تا به تلفن صحبت کند....
(مرینت تنها پاریس زندگی میکند و پدر و مادرش در المان زنوگی میکنند مرینت برای دانشگاه به پاریس امده)
وقتی برگشت تا آمد که بنشیند ادرین زانو زد در جعبه انگشتر را باز کرد و گفت:
مرینت زیبا ترین و جذاب ترین دختر دنیا با من ازدواج میکنی؟!♡
مرینت اشک شوق تو چشمانش جمع شد مغزش میگفت بیشتر فکر کن ولی دلش میگفت بگو بله بگو بلهههه
مرینت بعله را گفت و ادرین بغلش کرد و همو بوسیدند.
بعد از کافه رفتند پیش بستنی فروش بستی خریدند و کنار رود نشستند و بستنی را خوردند.
ادرین از مرینت درخواست کرد که شب به خانه آنها بیاید.
(ادرین مادرش زنده هست و پدرش کاری بهش نداره و این موضوع با مادرش هم هماهنگ بوده)
مری قبول کرد و از ادین خواست تا اول به خانه خودشان برود و لباسش را عوض کند ،ادرین مری را به خانه خودشان برد و مرینت لباسش را عوض کرد.
لباس مرینت 👆🏻
واکنش ادرین بعد از دیدن مرینت:
میگم ماه امشب دیر اومده ها نگو ماه اینجا روبه روم وایستاده♥︎
مرینت لبخندی زد و سوار ماشین ادرین شدند و به سوی خانه ادرین حرکت کردند....
========================================
اسنم از پارت 5قراره داستان جذاب بشه از این به بعد...
۹۰بازدید برای پارت بعد...