
بهترین دوست پارت ۶

سلام جون جونیا
بیا ادامه👇
مرینت
رفتم پایین دیدم مامان خونست ازش پرسیدم
مرینت: سلام مامان! میگم امروز نباید بری کلاس؟
سابین: سلام،نه عزیزم امروز مرخسی گرفتم
مرینت: اها
سابین: حالا بیخیال بیا صبحانه بخور دیرت نشه
مرینت: باشه😊
رفتم نشستم سر میز و با مامان صبحانه خوردم
صبحانه که تموم شد رفتم کیفمو برداشتم و رفتم
مدرسه
ادرین
مرینت رو رسوندم و رفتم خونه با ریموت در رو باز
کردم و رفتن داخل
در داخل و ناتالی باز کرد
ناتالی: سلام ادرین! خوش گذشت
ادرین: سلام! آره
ناتالی: میخوای شام بخوری
ادرین: بزار حدس بزنم پدرم کار داره
ناتالی: .......
ادرین: من میرم استراحت کنم
رفتم داخل اتاقم و در رو بستم داشتم به وقتی که تو شهر بازی بودیم فکر میکردم که خوابم برد
صبح روز بعد
با صدای زنگ ساعت بیدار شدم خوب شد برای هر روز تنظیمه
پاشدم صورتم و شستم
رفتم صبحانه خوردم
کیفم و برداشتم و رفتم به سمت مدرسه
اما پیاده
مرینت
رسیدم مدرسه وارد کلاس شدم آلیا رو دیدم و رفتم کنارش نشستم
بعد از چند دقیقه....
خب تموم شد
امیدوارم خوشتون اومده باشه
لایک و کامنت فراموش نشه
تا پارت بعد بای