داستان خیانت P1

single single single · 1402/05/20 17:36 · خواندن 1 دقیقه

سلام من ایدن هستم یک تازه وارد امید وارم از داستانم خوشتون بیاد.

راستی در داستان آدرین یک برادر به نام آید و مرینت هم یک خواهر داره به نام آرمیتا.

 

آدرین:ایدن بیدار شو دانشگاه مون دیر میشه.

من:باشه بیدار شدم.

سریع صبحونه خوردم و با آدرین تا دانشگاه پیاده روی کردم.

سره راه آرمینا و مرینت دیدیم.

آدرین قبلاً به من گفته بود که آرمیتا و مرینت مثل خودمون دو قلو هستن فقط آرمیتا دو دقیقه از مرینت بزرگتره.

مرینت: سلام آدرین

آدرین:سلام مرینت

من: سلام مرینت،سلام آرمیتا

من تا گفتم آرمیتا آرمیتا گونه هاش سرخ شد 

آدرین زد به نام و آروم داخل گوشم گفت:

ببخشید کوتاه بود بای👋