عشق اتشین❤️‍🔥p4

R.A R.A R.A · 1402/05/19 20:14 · خواندن 2 دقیقه

هایی بریم برا پارت ۴

========================================

صبح روز بعدادرین وقتی از خواب بیدار شد دید که مرنت بغلش کرده و خوابیده ادری خجالت کشید ولی دلش نیومد مرینت را بیدار کند.

همونجوری دوباره چشمانش را بست ..چشماش را که باز کرد مرینت در آشپزخانه در حال درست کردن صبحانه بود ،ادری صبحانه را خورد و از مری خداحافظی کرد گفت:

ساعت6توی کافه لیدیکت میبینمت .

مری قبور کرد و به کاراش ادامه داد ادری که رفت همه در ها را قفا کرد.

(از زبان ادرین:)

از مری خداحافظی کرد و کمی منتظر مانم تا مطمئن شوم کسی مزاحمش نمی‌شود بعد از یک ربعاز دم شیرینی فروشی روبه طلا فروشی حرکت کردم

برای خاستگاری از مری این انگشتر را سفارش دارم و گفتم برای بعد ظهر میخواهم گفتن آماده میکنیم از مغازه بیرو رفتم .

 

از زبان مرینت:

ساعت 5:30بود شروع کردم به آماده شدن با ی میکاپ شیک و مجلسی شروع کروم وقتی کارم تمام شد لباسی را که برای پارتی خریده بودم را پوشیدم (اخر عکسش را میزارم)ساعت نزدیکای 6بود که از خانه بیرون زدم سوار ماشینم شدم و به سوی کافه حرکت کردم

از زبان ادرین:

یک لباس مجلسی و مناسب خاستگاری پوشیدم به سوی طلا فروشی رفتم انگشتر حاضر شده بود تحویل گرفتم و به سوی کافه حرکت کردم 

از زبان نویسیده:

خب ادرین پولدار ترین آدم شهر بود پس بهترین میز را کرایه کرد ،درخواست چیدمان رماتیک را کرد همه چیز حاضر و محیا شد،

مرینت وارد شد ادرین به استقبالش رفت و .....

 

========================================

پایان از این رمانتیک تر آخه...

۸۰بازدید برای پارت بعد