نقاب سفید♡
«تک پارتی»
بچه ها این یه تک پارتی ی کپیه که من ازش خوشم اومد گفتم که بزارم و اینکه ژانرش غمگینه و بسی کوتاه ، اسم اصلیش هم آخرش میزارم و راجب کاور باید بگم ریدم ولی خوب کاور دم دست نداشتم این گونه است که میگویند کاچی بعض هیچی😂
برید ادامه مطلب
همه چیز تموم شد...
همه چیز...
هیچ شانسی ندارم...
به اطراف نگاه میکردم...
من...من....همه چیز رو نابود کردم...
من...من حتی خودم رو هم نابود کردم...
چطور...تونستم...
چطور تونستم...
هه...دیگه هیچ کس نمیتونه نجاتم بده...
شاید دیگه نوبت خودمه که... فرمانروایی کنم...
اونم به هیچی...
وقتی اون شکسته بود...بقیه زیر پاشون بیشتر شکستنش...
وقتی اون تنها بود... دیگران اون رو از خودشون ترد کردن...
وقتی اون تو تاریکی های اعماقش گیر افتاده بود...بقیه برای نجاتش تلاشی نکردن...
اما...یکی همیشه بود که...
وقتی اون شکسته بود...مجدد شروع به ساختنش کرد...
وقتی اون تنها بود...پیشش موند و تنهاش نزاشت...
وقتی اون تو تاریکی های اعماقش گیر افتاده بود...شمع امید رو درونش روشن کرد...
اما...
دیگه همیشه نیست...
چون...
اون باعث شد...
چون اون با دستای خودش...کل جهان...و کسی که همیشه پیشش بود...یعنی معشوقه اش رو...نیست و نابود کرد...
حالا فقط خودش بود...
و نوبت اونه که فرمانروایی کنه...
اونم به هیچی...
شاید این یک پایان برای همه چیز بود...
اما شروع یک تاریکی ی ابدی بود...
تاریکیی که دیگه برای این شهر معنا نداشت...
و تنها... فقط یک قلب در اون دنیا میتپید...
یک قلب شکسته...
قلب کت بلنک...
اما فقط اون بود که با اون قلب شکسته اش...این رو درک میکرد...
اینکه دیگه اون نیست که قلب شکسته اش رو درمان کنه...اون همیشه بود..ولی حالا..همیشه نیست...
همه جا سکوت بود...
سکوت ، سکوت ، و باز هم سکوت...
و فقط یک صدا...صدایی که درمونده گی درونش موج میزد...
و فضای خالی ی شهر رو پر کرده بود...
+ یه پیشی ی تنها ، بدون بانوش...
____________________________________________
😐...
این چی بود نوشتم😐...
🤣🤣😂😂
خب اسم اصلی ی این تک پارتی « قلب سفید » بود و من یکم متنش رو تغییر دادم که بهتر شه...
خلاصه که برید تو گوگل سرچ کنید و متن اصلیش رو بخونید بگید این بهتره یا اون
راستی اگه تا آخر امروز لایکای پارت ۶ « قویترین جادو بین ما 🪄 » به ۱۷ تا برسه پارت بعد رو امروز میدم
خب فعلا... باییییییی 👋🏻