به زودی میفهمم.. ( رمان ) مقدمه

PaNiA PaNiA PaNiA · 1402/05/17 00:23 · خواندن 3 دقیقه

های رمانه جدیده پس بیا ادامه پلیز پارت گذاری اخره پسته

های چطورین ؟ امم راستش سخت اگرچه روشن در زمانی که فصل ۱ رو میزاشتم خیلی پر طرفدار بود به جرعت میتونم بگم در اون زمان بهترین بود ، اما از وقتی فصل ۲ رو دادم حمایت کم شد و من دوس ندارم وبلاگ رو با یک رمان کم طرفدار پر کنم پس با خودم فکر کردم یک رمان بهتر و جالب تر بنویسم امیدوارم خوشتون بیاد .. این پارت موقتیه برا همین کاور نساختم .

اسپویل نمیکنم خودتون بخونید راستی درباره قلمم هم بگید : فقد اینو میگم که اینجا مرینت و ادرین رلن . شروع 

ساعت ۳۵ : ۱۲ شب

عاح ! + میا کجاییی ؟  اخر مامانو بیدار میکنیا . _ ببخشید انتخاب لباس سخت بود . + باشه بیا بریم دیر شد ._ کی میرسیم مرینت ؟ + معلوم نیست ؛ برای اینکه کسی پیدامون نکنه پارتی رو گذاشتن خارج از شهر . _ مگه میخوایم چیکار کنیم که نباید کسی ببینه . + خب داخل پارتی دخترا با لباسای ناجور و مشروب و... میان اینا غیر قانونین . _ اها باشه . + راستی مراقب خودت باشیا یک وقت چیزی نخوری ؟ _ مگه خرم نه نمیخورم .

بالاخره رسیدیم جلو لابی من و استخر فضای باز داشت خیل خفن بود و چندتا دختر هم داشتن سیگار میکشیدند رفتیم داخل بادیگاردا جلومونو گرفدن و گفدن : × بدون رضایت دوست پسرتون اجازه ورود ندارید دوست پسرتون کیه ؟‌ ماریو که کسیو نداشت . حالا چیکار کنم . + امم مال من ادرینه . × خوبه مال این چی ؟ + نداره ولی پیدا میکنه مطمئن باشید . × اوکیه . رفدیم داخل صدای موسیقی انقدر بلند بود هیچی نمیشنیدم کلودین داشت با اکیپش حرف میزد رفتم جلو و بش گفدم + سلام ، ادرین کجاست ؟ با دستش به پشتم اشاره کرد قبل از اینکه ببینم کجاست یهو یکی بغلم کرد از پشت + جیغغغغغغغ واییییییییی . _ مرینت اروم باش منم ادرین . + عاح خدا بکشتت ترسیدمممممم . خندید و رفت به ماریا سلام کرد  . + ماریا برو دور بزن . ما همین جاییم . + خوبی ادری ؟ _ مگه میشه نباشم بیب . + گشنمهه بیا بریم سمت میز . رفتین نزدیک میزها هردو یک پرس مشروب برداشتم ادرین هی اروم اروم میخورد ولی من تا ته سر میکشیدم خواستم ۴ رومی رو بردارم که ادرین گفت _  بابا چه خبره نمیخوام بیافتی رو دستم کافیه ! + همه دوس دارم دوس دختراشون پایه باشن ولی تو نه 😐. _ بیا بغلم نفص . همو بغلش کردیم عطرش خیلی خوب بود بوی شاخه بورسا میداد مست بوش شدم .....

اخیش تمومید . اگه ایرادی داره به بزرگی خودتون ببخشید . احتمالا از وبلاگ نمیرم و میمونم و اینکه یکم راجبع رمان بگم .  اول اینکه منحرفی نیس ولی یکم تو مایه هاشه ، عاشقانست و مرموزه ، هنوز به جاهای مرموز و کارگاهی نرسیده . و اینکه چندین فصله  بریم سراغ شخصیت ها فعلا کمن 👇 

اینجا مرینت موهای سرمه ای   چشمای ابی داره کاملا منحرفه ۱۶ سالشه

 خیلی جذابه ادرین پولداره و خوش پوشه ۱۸ سالشه

ماریا خواهر مرینته و اون ۱۴ سالشه 

لوکا عاشق مرینته و قبلا رل بودن ولی چون کارای بد بد کردن بهم زدن . 

کلودین دوسته مرینته ولی یکم سرده زیادی منحرفه و همش تو دیده 😂

جک دوست ادرین و رشته افسر پلیس 

پارت ها شرطی نیسن ولی اگه حمایت کم باشه میشن ، و هر بار زیاد مینویسم