دختری با قلب شکسته p2 💔

🥺🫀niyaa 🥺🫀niyaa 🥺🫀niyaa · 1402/05/15 17:02 · خواندن 5 دقیقه

سلام سلام بفرمایید ادامه :

الی:تف تو این زندگی زنیکه تو فرودگاه چی داده دست ما به مسی که ی مقنعه ی مشکی بلند داده به منم ی شال مشکی! اخه چیز بهتری نداشتی! اه! عه بستنی فروشی برم دوتا بستنی بگیرم باز مسی اونطوری نشه(ی نکته:مهسا یا همون مسی وقتی افتاب بهش می خوره خیلی زود گرما زده میشه و هی بالا میاره و کل روز هیچی نمی خوره) 

در همان حین مسی... 

_اقا بنزین زدنتون تموم شد؟⛽ 

اقا:بله خانم کارتتون لطفا 💳

_بفرمایید 👛

دستگاه:دیییددددددد 📠

📄 املیات موفق امیز بود🤣🤣

الی:اقا ببخشيد میشه درو برام باز کنید دستام پره

یارو ی نگاه از بالا به پایین الیا کرد بعد براش درو واکرد

الی:ببین چیا خریدم

👈🏻2چیپس و2 پفک 2تا🍦 و 2🍫و2🍭

_دستت درد نکنه

الی:میشه اهنگ بزارم؟ 

_اره بزار (مثلا حاج اقا مرده! /ماکه مطمئن نیستیم مرده! /صحیح) 

اهنگ ها

1.مست کنیم

میگه منو دوستم جا نمیشییم تو ی بنزو 

الی و مسی: خیالی نی میگم بکشن بیرون اون رنجو رنجو رنجو رنجو رنجو... 

اهنگ بعدی

2. قلب بنفش 

گفتم برو اگه زده چشام تورو 

اون دوتا:رفتی و الان دوسال شدو نيستی که ببینی من موندم با ی قلب بنفش! برام فرستاده ی قلب بنفش شاید می خواد بزاره بازم سر به سرم باهاش ی سال لب صخره قدم ترسم از این بود دلم پرت شه فقط..... 

3.احترام

دل من شده شعله برات ذهنم شده پره از ادات

اون 2:هنو میکشم شعله از لبات انگاری شدی خود قبلنات انگاری هنو از همه سری هنو میتونی دل ازم ببری بزا بشه دل خول من فدات بزا بشه دل خول من فدات.... 

4. چارلی

پشت فرمون خیره عه نورا که میره عه چهار صب چه حالی باز داری تو جیبت پش فرمون خیره عه نورا که میره عه چهار صب چه حالی باز داری تو جیبت.... 

5.نا خدا جلال

تو راستای بازار ماهی فروشا غروب شلوغ بندر اصحام دادو ستد عربده های بلند ی شهر مرطوب شرجی غرق عرق مردانه ی سرزمین پر از رخشه ی جنگ و تنگی از هم دیگه ی تور صید جمعی با اتصال مردن گره های فردی از افتخار محکم وحشی کارو تحمن گره های شل تر تو راستای بازار ماهیفروشا که صیاد و شگار هردو ی لقمن 

راوی:ناخدا جلال رئیس بزرگ بازار ترس ماهیگیرا...... 

6.تازیانه

تازیانه شلاغ چک شک بهوش اومد.تازیانه های باد وحشی به درختای دشت دلم شده رفتنتو هی میریزه هُری پایین تا میبینه جای خالی تو یادنت نره روزای اولتو یادنت نره احمق گ...وه اسطوره بودم برا تو ک.. خوبه بودی داسه جمع ولی می دونی من همه نبودم پز خوب میدادی با اسم من اما فشار اومد چون کنه نبودم..... 

راوی نیا :بیب، بیب

7. دیشب

دیشب تو نمی دونی چقد هواتو کرده بودم دیشب تو نمی دونی چقد پر عربده و فریاد بودم من خونسرد........ 

نیا:بقیش بیب ه

الی:مری پلیس ه میگه نگه دار

_مشکلی نیس اهنگو کم کن

پلیس:خانم چرا ماشینتون پلاک نداره؟ 

-تازه صب خریدمش داریم میریم تعویض پلاک 😁

پلیس:اها من از کجا بدونم ماشین دزدی نیس؟ 

_بفرمایید سندش به ناممه

پلیس:باشه برو

الی:خب پنج دیقه دیگه میرسیم

۵ دیقه بعد... 

_رسیدیم 

الی:مسی تو پیاده رو ماشین رو پارک کردی؟ 

_اشکال نداره من داغ دارم (اره خیلی) 

الی:فکرکنم خبر واقعی ه نگا کن بنرزدن

بنر:درگذشت بزرگ خاندان میرزائی حاج هوشنگ میرزائی را به خانواده ی محترم شان تسلیت می گویم مارا در غم خود شریک بدانید. (چه خوب نوشتم) 

_بیا بریم تو

الی:چاپ بنر هم افتاد گردنمون

وقتی داشتیم وارد در ساختمون می شدیم ی پسره دم در وایساده بود. 

_سلام تسلیت میگم

الی:سلام غم اخرتون باشه

پسره:سلام بفرمایید داخل

_الیا اینجارو یادته؟ واحد اول خونه ی خاله معصوم ه

الی:اره یادمه 

_هنوزم مث قبلنا کیلید رو میزارن رو در که هرکی اومد درو باز کنه بیاد تو دیگه درو وا نکنن

چیق چیق🔑🗝️(خودتون گرفتین منظورمو) 

درو باز کردم و رفتم تو همه لباس مشکی پوشیدن روبه روم مامانی رو دیدم (مادر بزرگ) 

رفتم سمتش و بغلش کردم

_مامان جان تسلیت میگم

زد زیر گریه

_گریه نکن مامان جان 

بعد از چن دیقه از بغلش بیرون اومدم و به همه سلام کردم. 

_سلام سلام سلام سلام که رسیدم به مامانم

_سلام مامان

+کی اومدی؟ 

_با الیا از فرودگاه مهر اباد اومدم

مهتی: به به ببین کی اینجاس مهسا خانوم

مسی:سلام مهتی دلم برات تنگ شده بود مجید کجاس؟ 

مهتی:تو اشپزخونه با میلاد 

مسی:میلادم اینجاس 

سریع رفتم سمت اشپزخونه

چند تاپسر و زندایی ثهیلا و زندایی سحر اونجا بودن دویدم سمت میلاد بغلش کردم

میلاد:سلام خواهر قشنگم تو کی اومدی

مهتی:نگا انقد که میلادو دوس داره ماره دوس نداره

بعد رفتم مجیدو بغل کردم 

مجید:سلام مهسا 

بعد دوتا زندایی ها

که دیدم... 


خب من ی معرفی درباره ی فامیل های مسی بدم. 

این خانواده اینجوری ه

   فاطمه گودرزی.         هوشنگ میرزائی

بچه های اینا 👇🏻 

اذر، زهرا، پروین، معصومه، ناصر، رضا، محمد. 

اذر میرزائی و قدرت میرزائی :حمید افشین ارزو

زهرا میرزائی محمد بیات:پیمان سینا

پروین میرزائی و گابریل اگراست:اشکان ادرین شیرین

معصومه:ازدواج نکرده و مجرده (40 سال دارد) 

ناصرو اشرف:کامران نینا

رضاو سحر:اردلان و اریان( دوقلو ان) 

محمد و ثحیلا:صبحان ماهان

حمید و سحر:میلاد مجید مهدی مهسا

بقیه ازدواج نکردن و سحر حمید با اون یکی سحر فرق دارد.. 


𝓐 𝓰𝓲𝓻𝓵 𝔀𝓲𝓽𝓱 𝓪 𝓫𝓻𝓸𝓴𝓮𝓷 𝓱𝓮𝓪𝓻𝓽

𝓽𝓱𝓮 𝓮𝓷𝓭

لایک 15

کامنت 15