بازگشت به آغوش تو #3

Panis Panis Panis · 1402/05/15 16:49 · خواندن 2 دقیقه

بفرماعیددد  اینم پارت جدید 

 

تولوخدا لایک کنید♡

 

راستی عکس لعیا دوست کاترینا هم گذاشتم تو ادامه

 

 

 

 

 

اینم لعیا جونی☺👆👆

 

 

 

 

 

سریع به سمت دستشویی رفتم آب سرد رو پاشیدم به صورتم ویاد یه چیزی افتادم.....

------زمان بچگی-----'

داشتیم قایم موشک بازی میکردیم دوبه دوگروه شدیم یه گروه چش گذاشت و سه گروه که ماهم جزوش بودیم قایم شدیم خونه‌ی مادرجون(مامانبزرگم ) یه انباری بزرگ داشت دست تو دست آرمین به طرف اونجا رفتیم من از همون بچگی از تاریکی وحشت داشتم آرمین گفت بریم تو کمد قدیمی منتظر بودیم پیدامون کنن ک یه صدایی اومد میخواستم جیغ بزنم ک آرمین دستشو رو دهنم گزاشت و آروم گونمو بوسید و گفت کاترینا توروخدا جیغ نکش هیچی نیست من مواظبتم پیدامون میکن هااا ؛آخرم ما برنده شدیم 


_____الان____

با به یاد آوردن اون خاطره خنده‌ی کوچیکی رو لبام اومد و به طرف گوشیم رفتم از لعیا چهارتا میس داشتم حتما خفم میکرد خیلی دوسش داشتم همدمم بود از همون بچگی خیلی به هم اعتماد داشتیم دکمه تماس رو زدم و زنگ زدم بهش

بوقق .. بوقققق 

-الو 

سلام عشگگم

-سلامو درد نمیگی نگرانت میشم یابو علفی ؟بدبخ میشم ؟

ببخشید خو ذهنم درگیر یه چیزی بود 

-آجی میتونم کمکت کنم؟میخوای حرف بزنیم؟بریم پارک ؟

عاااااححح آجو حالم یه جوریه یه چیزی تو دلم سنگینی میکنه 

-نَ آجی اینطوری نمیشه ساعت شیش بیا کافه باهم حرف بزنیم 

باشه کاری نداری ؟

-نَ مراقب خودت باش قرارمون یادت نره 

بای 

-بابای..........





اینم از پارت جدید لایک کنید فردا زودی پارت بعدو بدم♡



 

 

 

 

 

 

 

لایک بکنیدااا😄😄😄