بازگشت به آغوش تو #3
بفرماعیددد اینم پارت جدید
تولوخدا لایک کنید♡
راستی عکس لعیا دوست کاترینا هم گذاشتم تو ادامه
اینم لعیا جونی☺👆👆
سریع به سمت دستشویی رفتم آب سرد رو پاشیدم به صورتم ویاد یه چیزی افتادم.....
------زمان بچگی-----'
داشتیم قایم موشک بازی میکردیم دوبه دوگروه شدیم یه گروه چش گذاشت و سه گروه که ماهم جزوش بودیم قایم شدیم خونهی مادرجون(مامانبزرگم ) یه انباری بزرگ داشت دست تو دست آرمین به طرف اونجا رفتیم من از همون بچگی از تاریکی وحشت داشتم آرمین گفت بریم تو کمد قدیمی منتظر بودیم پیدامون کنن ک یه صدایی اومد میخواستم جیغ بزنم ک آرمین دستشو رو دهنم گزاشت و آروم گونمو بوسید و گفت کاترینا توروخدا جیغ نکش هیچی نیست من مواظبتم پیدامون میکن هااا ؛آخرم ما برنده شدیم
_____الان____
با به یاد آوردن اون خاطره خندهی کوچیکی رو لبام اومد و به طرف گوشیم رفتم از لعیا چهارتا میس داشتم حتما خفم میکرد خیلی دوسش داشتم همدمم بود از همون بچگی خیلی به هم اعتماد داشتیم دکمه تماس رو زدم و زنگ زدم بهش
بوقق .. بوقققق
-الو
سلام عشگگم
-سلامو درد نمیگی نگرانت میشم یابو علفی ؟بدبخ میشم ؟
ببخشید خو ذهنم درگیر یه چیزی بود
-آجی میتونم کمکت کنم؟میخوای حرف بزنیم؟بریم پارک ؟
عاااااححح آجو حالم یه جوریه یه چیزی تو دلم سنگینی میکنه
-نَ آجی اینطوری نمیشه ساعت شیش بیا کافه باهم حرف بزنیم
باشه کاری نداری ؟
-نَ مراقب خودت باش قرارمون یادت نره
بای
-بابای..........
اینم از پارت جدید لایک کنید فردا زودی پارت بعدو بدم♡
لایک بکنیدااا😄😄😄