
عشق یا جاسوسی؟

سلام دوستان به خاطر مصاحبه ها نه توانستم پارت بدم امید وارم از این پارت خوشتون بیاد 💙
پارت ۲
مرینت :از دفتر رییس بیرون امدم که صدای سایمون که کنار در اتاق من ایستاد بود توجه منو رو جلب کرد
سایمون :رییس چیکارت داشت ؟
مری:هیچی از موفقیت در ماموریت تشکر کرد (پیچوند)
سایمون :من و تو زوج باحالی هستیم
مری سایمون را از کنار در کنار زد و گفت :
مری :من و شما هیچ وقت زوج نمیشیم
و وارد اتاقم شدم لباس های مخصوص را پوشیدم و از پنجره بیرون رفتم .
ادرین :فاز یک نقشه به عالی ترین شکل ممکن پیش رفت رفتم یک دست کت و شلوار مشکی پوشیدم و یک ماسک زدم تا مری من رو نشناسه (دوستان ادرین رییس و اسم و مشخصات واقعی مامور ها رو میدونه )
و از در پشتی بیرون رفتم مری صد در صد به فروشگاه مت میره (مت یکی از مامور هاست و اطلاعات به سازمان میده )
بله درست حدس زدم مری بالای پشت بام یکی از ساختمان ها بود منم با یک صورت جعلی وارد مغازه شدم (ادرین با یک صورت که با مهارت درست شده وارد مغازه میشه یعنی صورت یک نفر دیگه )
مری:یک مرد مشکوک وارد مغازه شد وبعد از چند دقیقه با چند تا نودل خارج شد به عکس هایی که رییس داده بود نگاه کردم و یکی از اون ها نودل بود تصمیم گرفتم اون مرد رو تعقیب کنم .
ادرین : از پشت سرم حس کردم که یک ماشین تعقیبم میکنه و می دونستم مرینت و فاز دو نقشه هم به خوبی پیش رفتم وارد گاراجی که مامور ها درست کرد بودن وارد شدم یکی از مامور ها لباس های که مثل من بودن را پوشیده بود و کنار در وایساده بود
ادرین :اینم مواد ها
سوفی :کسی تعقیبت نکرد (سوفی هم یکی از مامور هاست )
ادرین :نه خیالت راحت کی پول منو میدی
سوفی :باید مطمعن بشم کارت رو درست انجام دادی بعد
ادرین :باشه من دیگه برم
سوفی :برو و حواست باشه که چیزی به کسی نگی و اگر نه سرت میره
ادرین :باشه
مری : اون مرد وارد گاراج شد کنار در وایسادم و به حرف هاشون گوش کردم و ضبط کردم (میدونید حرف ها رو )
و اون مرد از گاراج خارج شد دنبالش کردم اما یک دفع ناپیدید شد مشکلی نیست من اطلاعاتی که میخواستم رو بدست اوردم تصمیم گرفتم برم خونه و اون صدا هارو داخل فلش بریزم رفتم خونه مثل همیشه سالی داشت خونه رو تمیز میکرد(سالی یکی از خدمتکار باوفا خانواده مری هستش )رفتم و به سالی سلام کردم
مری :سلام سالی خسته نباشی شام چی داریم ؟
سالی :سلام خانم خوش امدین شام گوشت و سبزیجات سرخ شده داریم
مری :مم به نظر خوشمزه میاد من برم لباسم رو عضو کنم (مری لباس ها ماموریت رو در اورده بعد به خونه امده )
وارد اتاقم شدم صدا رو داخل فلش ریختم و داخل گاو صندوق گذاشتم و بعد دوش گرفتم و لباسم رو عوض کردم رفتم پایین و شام خوردم و بعد از شام سالی رفت و منم داخل اتاقم گرفتم خوابیدم فردا هم باید به اون گاراج برم و سرنخ جمع کنم .
ادرین:مری رفت خونش منم رفتم سازمان واسیلم رو جمع کردم و به خونه رفتم(مری و ادرین تنها زندگی میکنن مادر و پدرشون سفر رفتن و از شغل بچه هاشون خبر ندارن )
به سوزان خانم سلام کردم (خدمتکار خانواده ی ادرین )لباس هایم رو عوض کردم و شام خورد و رفتم توی اتاقم و به امیدی که مری نفهمه من اون مرد بود خوابم برد .
امید وارم خوشتون بیاد در پارت سوم شخصیت های جدید وارد داستان میشن امید وارم خوشتون بیاد 💜
ممنون میشم در مورد داستانم نظر بدید !💜💚