بازگشت به آغوش تو#1
بچه ها متاسفاته فیلا نمیتونم پست بوسه در شب رو آپلود کنم ولیی از این پست لذت ببرید🤗♡
از روی تخت بلند شدم مامان صدام میکرد
-کاتریناا کاتریناا
و به سمت سرویس بهداشتی رفتم مامان هنوزم صدام میزد پس به طرف آشپزخونه رفتم
-پس فردا خاله اینا میخوان از آمریکا بیان اینجا من میرم خرید....
دیگه ادامه حرفشو نشنیدم فقط تو ذهنم تصویر آرمین شکل گرفت اون موقع فقط سیزده سالم بود یادمه وقتی رفتن چشام از سوزش زیاد گریه باز نمیشد با صدای مامان به خودم اومدم
-کاترینا... کاترینااا
دستشو جلوم تکون میداد بله بله
-زندهای؟
آره خوبم مامان
-باشه پس من میرم خرید توهم به کارات برس یکم اتاقتم مرتب کن
باشه مامان برو خدافظ
-خدافظ
به طرف تختم هجوم آوردم و غرق فکر وخیال شدم که با زنگ گوشیم که نشون میداد ناشناسه چشمامو باز کردم
الو
الو................
لایک کنیددد که براتون یه پارت دیگه بزارم♡♡